اهمیت آموزش سواد خواندن به کودکان
امروزه در قرن بیست و یکم معنای سواد نسبت به گذشته گستردگی بیسابقهای یافته است. سخن گفتن از حوزههای مختلف سواد مثل سواد عاطفی، سواد رسانه و... نشان میدهد مفهوم سواد، دچار تغییرات بنیادینی گشته است. اما علی رغم این گستردگی کماکان آموزش سواد خواندن از مهمترین بخشهای سوادآموزی به شمار رفته و یکی از اهداف اساسی آموزش ابتدایی آموزش سواد خواندن به کودکان است.
آموزش سواد خواندن به چه معناست؟
مدعای این نوشتار کوتاه، این است که مفهوم سواد خواندن، مثل سایر مفاهیم تحت تأثیر فرهنگهای متفاوت، تفاوتهای معنایی پیدا میکند. با پذیرش تأثیرپذیری مفهوم سواد خواندن از فرهنگ، میتوان از معنای آموزش سواد خواندن در فرهنگ آموزش کشورمان، سخن گفت. به عبارت دیگر، ما ایرانیان در نظام آموزش خود چه تلقیای از آموزش سواد خواندن داریم؟
نکته دیگر اینکه، آیا این تلقی کل شیوهها، طرحها و فرایندهای آموزش سواد در مدارس ما را تحت تأثیر قرار داده است؟
آموزش سواد خواندن به کودکان
این نوشتار میکوشد معانی ضمنی و پنهانی که ما در عمل از آموزش سواد خواندن داریم؛ مورد واکاوی و آسیبشناسی قرار دهد. با مقایسه این معنا، با آنچه در مطالعات علمی از مفهوم سواد خواندن اراده میشود، به اصلاح تلقی ما از این مفهوم و فرآیند کمک کند.
به باور من، تلقی ضمنی ما در نظام آموزش مدرسهای از سواد خواندن، توانایی رمزگشایی منظم از نویسهاست و چندان التفاتی به درک معنا، تصویر یکپارچه از نوشتهها، استنباطها و پیامهای التزامی نویسها نداریم.
نگاه اول: سواد خواندن به مثابه رمزگشایی و تلفظ منظم از نویسها
مشاهدات من از ناتوانی دانشآموزان در درک معنای اصلی و یکپارچه متون به طور گسترده سرنخهایی از وجود خللهایی در کار ما میداد. با تأمل بیشتر به این دریافت رسیدم که اساساً تصویری که نظام آموزشی ما به یک کودک از توانایی خواندن میدهد، چیزی جز توان تلفظ منظم و سریع نویسها پشت سرهم نیست.
به عبارت دیگر وقتی دانش آموزی میتواند به شکل صحیح و سریع از روی یک متن بخواند میگوییم او سواد خواندن را آموخته و چندان پای درک معنای متن را به میان نمیکشیم. این تلقی پنهان، کم کم به خود دانشآموزان هم منتقل مشده و آنان چنین گمان میکنند: همین که از روی متنی بدون غلط بخوانند کار خواندن به پایان رسیده و نیازی به درگیری معنایی با مقصود نویسنده ندارند. این تلقی را با آموزش خواندن قرآن میتوان مقایسه کرد.
در خواندن قرآن، ممکن است ما بتوانیم به شکلی صحیح متن قرآن (نویسهها) را تلفظ کنیم و حتی ممکن است معنای کلمات آن را به صورت جداگانه هم بدانیم؛ اما اینکه درکل این آیه یا سوره چه معنای یکپارچهای داشته و در پی چه مقصودی بوده، امری است که ما از آن ناتوانیم. به گمان من ما به تدریج همین تلقی از خواندن را که قبلاً در مورد قرآن تجربه کرده بودیم، به زبان فارسی هم منتقل کردیم.
ایرادات آموزش سواد خواندن و روخوانی
اکنون با سیل انبوهی از دانشآموزانی مواجه هستیم که همه میتوانند به سرعت متون مربوط را بخوانند، اما هنگامی که از آنان در مورد لایههای اولیه معنای متن سوالی پرسیده شود، در پاسخگویی ناتوانند!
این مسئله که به صورت گسترده مشاهده میشود، نشان میدهد ما خواندن را به شکلی پنهان از فرآیندهای درک معنای متن و مقصود نویسنده تهی ساخته و آن را به امری مناسک گونه مثل تلاوت قرآن که صرفاً به تلفظ صحیح و... ختم میشود منحصر کردیم. اینک با دانشآموزانی مواجه هستیم که پس از ۶ سال آموزش و تمرین در خواندن، از درک معنای اولیه و مقصود نویسنده از نگارش متن ناتوان هستند.
این انگاره پنهان اما قدرتمند روح عاری از معنای خود را در تمام فرآیندها و شیوههای آموزشی ما در حوزه خواندن، جاری ساخته است. ما به طور ناخودآگاه، بر اساس این معنای پنهان فرآیندهای آموزشی خواندن را هرچه بیشتر معطوف به الفاظ و اشکال صوری آن هم به شکلی مناسک گونه کردیم. درک معنا، ساختن معنای یک پارچه از متن، استنباطهای مستقیم و غیرمستقیم از متن را به حاشیه کشانده و در حاشیه نشاندیم. در این تلقی کودکان ما استعارهای صوری و البته خسته کننده از خواندن خواهند داشت: خواندن یعنی توانایی تلفظ صحیح و سریع نویسها.
در خصوص اهمیت سواد آموزی در کودکان بیشتر بخوانید: اهمیت داشتن سواد دیجیتال در کودکان
دقت کنیم که نیازی نیست ما این استعاره را به شکلی آگاهانه و مستقیم به دانشآموز منتقل کنیم، ریلگذاریها، ارزش گذاریها، و نمرههایی که ما به تلفظهای صحیح میدهیم؛ بیمهری عمیق و گستردهای که به فرآیندهای درک معنا میکنیم. همه و همه به تدریج و به شکلی مرموز به دانشآموزان چنین تلقیای القا خواهد نمود.
آموزش صحیح درک معنای متن به کودکان
با این نگاه به سواد خواندن دانشآموز ما فهمی از استعارههای معناگرایانه از خواندن، همچون خواندن به مثابه درک دنیای ذهنی و نگاه نویسنده به جهان، خواندن به مثابه کشف فضاها و دنیاهای جدید، خواندن به مثابه غوطه وری در معنا، خواندن به مثابه گفت وگو با متن و یا خواندن به مثابه معناسازی جدید، نخواهد داشت. این نگاه صوری، مناسک گرایانه و تهی از معنا، به خواندن، دلالتها و تاثیرات گستردهای در کل نظام آموزشی ما و دانشآموزان ما خواهد گذاشت که بررسی تفصیلی آن مجال دیگری میطلبد.
من پس از این تعاملها سر اینکه ما از ابتدا، چقدر به تلفظ صحیح کلمات و بعد در درس املا، نگارش صحیح آنها تاکید میکنیم، اما هیچگاه دانشآموز را با این سؤال که خُب(این متن میخواهد چه بگوید) مواجه نمیکنیم، را میفهمم.
نگاه دوم: خواندن به مثابه کشف و ساخت معنا
در نگاه دوم، سواد خواندن به شیوه متفاوتی مطرح میگردد. خواندن فرآیندی است که از روخوانی صحیح، روانخوانی و رعایت لحن و ترکیب متن به عنوان مقدمه شروع شده و در ادامه به ارتباط و گفتوگو با معنای متن و دلالتهای آشکار و پنهان آن ختم میشود. این انگاره آشکارا سویههای معنایی که در تلقی ما از خواندن مغفول است را نه تنها به فضای خواندن باز میگرداند؛ بلکه آن را هدف اصلی و مولفهی اساسی خواندن برشمرده و مراحلی چون روانخوانی و تلفظ صحیح و... را تنها در حد مقدمه مطرح میسازد.
از این منظر خواندن اهداف متعالیتر از مناسک گرایی دارد و فرآیندی است بسیار هیجان برانگیز و البته بیپایان که میتواند سفری بس خاطره انگیز، برای دانش آموزان باشد. توانایی یک کودک در خواندن، به معنای دستیابی او به کلیدی تصور میشود که با آن میتواند از جهان و زاویهی دید خود رها گشته و به افقها، نگاهها، فضاها و جهانهای معنایی دیگران سفر کند، با آنها آشنا شود، آنها را بفهمد، با آنها گفتوگو کند، با جهان و فهم ذهنی خود مقایسه کند و روز به روز به توسعه خود بیفزاید.
القا و ارائه این تلقی از خواندن، بسیار متفاوت از نگاههای قالبی ماست که خواندن را چنان زندانی در تلفظ و... میکنیم که جایی برای کاوش معنایی باقی نمیماند. اما در نگاه صحیح، خواندن به مثابه یک کاوش، یک گفتوگو گری، یک غوطه وری و ارتباط با معناهای بی پایان مطرح است. خواندن سفری است به جهان معنا. جهانی که هر کس و هر نویسنده، به شکلی منحصر به فرد آن را مطرح میسازد.
این کاوشگری که نیروی سحرانگیز کنجکاوی کودکان را به شدت تحریک میکند، میتواند خواندن را از فرآیندی کسالت بار، به سوی سفری پر رمز و راز، یک کاوش عمیق در معنا که برای هر کس ارمغان ویژهای به همراه داشته باشد تبدیل کند.
آموزش صحیح خواندن به کودکان
آموزش سواد خواندن در جهت درک معنای متن
بر اساس این دیدگاه همان مقدار وقت و توانی که صرف آموزش روخوانی، روانخوانی و نگارش صحیح کلمات میکنیم باید صرف توانمندسازی دانش آموزان برای ارتباط با فضای یکپارچه متن و سطوح مختلف آن کنیم. بر همین اساس همان گونه که برای آموزش رمزگشایی منظم از نویسها تمرین، تکنیک و تکرارهای متنوعی را به کار میگیریم. لازم است برای ورود دانشآموزان به افق معنایی متن هم بیندیشیم و برای آن طرحی منظم که حاوی شیوه، رویه، الگو و تکنیکهای درک معناست بریزیم.
بدون شک فرآیندهای درک معنای متن به مراتب پیچیدهتر و با اهمیتتر از شیوههای روانخوانی متن است؛ لذا جای آن دارد که در کنار تلاش برای آموزش صحیح خواندن متن به دانشآموزان، آنان را در زمینهی ارتباط معنایی با متن و درک مطلب هم توانمند سازیم. این مسئله به طور جدی در افق ذهنی و روندهای اجرایی ما محقق نمیشود مگر اینکه در ابتدا و پیش از هر اقدامی نگاه، تلقی، انگاره و سناریوی ذهنی ما از خواندن دگرگون شود به نحوی که آن را متشکل از دو قسمت به هم مرتبط ببینیم:
- قسمت اول شامل آموزش تلفظ صحیح نویسها و خواندن منظم از روی آنها
- قسمت دوم و البته مهمتر آموزش شیوهها و زمینهسازی برای توانایی درک معنای متن
چنانچه نگاه ما به آموزش سواد خواندن به شیوهای بنیادین دگرگون شود و به سمت قسمت معنا محور،حرکت کنیم؛ لازم است در نوع نگاه و شیوههای آموزش سواد خواندن تجدیدنظرهایی اساسی کنیم، که در نوشتههای دیگر به آن پرداخته خواهد شد.