اختلال يادگيری در كودكان
یکی از معضلاتی که برخی خانوادهها گرفتار آن هستند این است که فرزند آنها خصوصاً در مدرسه نمیتواند مانند همسالانش خوب درس بخواند در نتیجه والدینشان به این نتیجه میرسند که کودکشان کند ذهن است و دیگر نمیتواند با این وضعیت ادامه تحصیل بدهد در حالی که اغلب سخت در اشتباه میباشند و اگر آنها به موقع و سر وقت مناسب به کودکشان توجه کرده و درست تربیت نمایند فرزندی با هوش خواهند داشت. اماباید دانست کودکان دارای اختلال یادگیری نیز ظاهری طبیعی دارند، رشد جسمی و قد و وزنشان حاکی از بهنجار بودن آنان است. هوششان کمابیش عادی است، به خوبی صحبت میکنند، مانند سایر کودکان بازی کرده و با سایرین ارتباط برقرار میکنند، کارهایی را که والدین به آنان واگذار میکنند به خوبی انجام میدهند و از رفتار عادی برخوردارند. لیکن وقتی به مدرسه میروند و میخواهند خواندن و نوشتن و حساب یاد بگیرند دچار مشکلات جدی میشوند.
اختلال در یک یا چند فرایند روانی پایه به درک یا استفاده از زبان شفاهی یا کتبی مربوط میشود و میتواند به شکل عدم توانایی کامل در گوش کردن، فکر کردن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن یا انجام محاسبههای ریاضی ظاهر شود. این اصطلاح شرایطی چون معلولیتهای ادراکی، آسیب دیدگیهای مغزی، نقص جزئی در کار مغز و نارسا خوانی را در بر میگیرد. میزان آماراین دانش آموزان در حدود یک تا سه و حتی در برخی مواردتا سی درصدگزارش شده است. این دسته از دانش آموزان به طور کلی در یکی از زمینههای درسی از نظر میزان پیشرفت و یادگیری به طور فاحشی با دیگر دروس دچار عقب ماندگی میباشند، بدون اینکه از نظر ذهنی دچار عقب ماندگی هوشی باشند. البته در زمینههای رشدی-حرکتی در تاریخچه زندگی آنان تاخیری دیده نمیشود، بهره هوشی عادی دارند. با روشهای آموزشی ویژه، اختلال آنها معمولادر سنین بالا تا حدودی رفع میگردد.
اختلالات ادراکی وناتوانی درتشخیص ودریافت و حافظه دیداری و شنیداری و اشکال در یکپارچه سازی بین حواس، مشکلات اجتماعی، عاطفی واحساس خودارزشمندی منفی دارند، آنان به جای آموختن وکسب نگرشهایی درباره تکالیفی که «می توانندانجام دهند» اغلب به آموختن آنچه که «نمی توانندانجام دهند» توجه میکنند. این فقدان حرمت نفس مثبت اغلب منجربه خودپنداره وعزت نفس ضعیفی درآنها میشود. دشواری دربه خاطر سپردن مطالب کلامی، اختلالات حرکتی، بیش فعالی، توجه به محرکهای نامربوط، دامنه توجه کوتاه، حواس پرتی، حساسیت بیش ازحد بین درصدی از دانش آموزان مشاهده میشود. ازعلل اساسی اختلالات یادگیری آسیب دیدگی مغزی شدید یا جزئی و صدمه وارده به دستگاه عصبی مرکزی میباشد. از کودکی تا بلوغ او به خوبی درباره همه چیز فکر میکند و کودک در این مرحله است که وارد رشد و تکامل هوشی و حافظه ای خود میشود اما اختلالهای ذهنی به علل متفاوت روی میدهد؛
الف) عوامل ارثی، مانند عوامل کروموزومی PH مثبت خون پدر که موجب یرقان مادرزادی و Rh منفی خون مادر و نیز Rh ناشناخته سبب مشکلاتی در کودکان دوم به بعد میگردد.
ب) اتفاقات قبل وحین بارداری مانند اعتیاد والدین مخصوصاً مادر و سیگاری بودن مادر موجب کاهش رسیدن اکسیژن کافی و بزرگ شدن قلب جنین شده ونیکوتین آن اثرات سمی بر ارگانیسمهای جنین میگذارد. همچنین مصرف هر داروی بیجا در زمان بارداری و مخصوصاً در سه چهار ماهه اول خالی از خطر نیست بخصوص اگر این داروها در مدت زمان طولانی و به مقدار زیاد مصرف شود. مصرف داروهای خواب آور ومسکن به مقدارزیاد به علت ایجاد وقفه تنفسی اختلال در جریان خون جنین و اختلالات عضوی شدید ایجاد میکنند.
پ) حوادث زایمانی مانند: ضایعات مغزی که از متداولترین ضایعات زمان زایمان است و مهمترین علل عقب ماندگی ذهنی محسوب میشود. از بیماریهای مهم که احتمالا بر اثر ضربههای زایمانی اتفاق میافتد فلج مغزی است. این کودکان اکثراً مبتلابه حملات صرع هستند و اختلال تکلمی، یادگیری، بینایی و حتی حرکات غیر ارادی و تکراری بدون هدف در آنان شایع است. بیهوشی طولانی مادر درزمان تولد، خونریزی شدید داخلی، دشواری استنشاق، استفاده از وسایل جراحی، مشکلات تنفسی نوزاد، تولد زود رس و مشکلات دیگر باعث مختل ساختن سیستم مرکز عصبی، عقب ماندگی ذهنی و یا نقیصهها و ضایعات دیگر میگردد. در زایمانهای قبل از موعد نیزنارسایی رشد هوشی بیشتر دیده میشود زیرا هنوز سلسله اعصاب مرکزی کودک رشد کافی ندارد.
ت) حوادث بعد از تولدنیزمانند، اختلالات عصبی و مغزی و بیماریهای مختل کننده حافظه مانند توکسوپلاسموز که از طریق موی گربه یا خرگوش منتقل می شودو عفونتهای مادر زادی، عده ای از عفونتهای مغزی مانند مننژیت، اختلالات هورمونی در غدد هیپوفیز و تیروئید، ث) عوامل محیطی مانند مسمومیتهای با سرب از طریق هوای آلوده، مسمومیت غذایی و دارویی، خستگیهای شدید جسمی و روانی ج) عوامل مکانیکی مانند ضربه، اشعه ایکس چ) عوامل اجتماعی و فرهنگی که رفتارهای اشتباه والدین و اطرافیان از جمله آنان است. سوء تغذیه وعدم رعایت اصول بهداشتی و حتی دود سیگار، دررشد ذهنی کودکان وسیستم دفاعی بدن آنان اثر منفی دارد البته اهمال در مراجعه به پزشک متخصص در باره کودکانی که به دلایلی درکودکی دچار تشنج شدهاند نیزمی تواند عوارض غیر قابل جبرانی بر روی حافظه کودک بر جای گذارد.
آموزش خانواده، ممانعت از ازدواجهای فامیلی، جلوگیری از حاملگی در سنین بالا، رعایت بهداشت حاملگی ومحبت کافی وخودداری والدین از لگد زدن به کودک و تنبیه بدنی وی خصوصاً از ناحیه سر میتواند به افزایش ضریب هوشی آنان کمک کند. ازعوامل تیز هوشی و اعتدال در مرکز حافظه کودکان؛ تغذیه مناسب و تمرینهای مغزی از راه واداشت کودک به تفکر و سخن گفتن و تکرار ودادن پاسخهای صحیح به سئوالات مختلف کودکان و اقناع غریزه کنجکاوی وتقویت اعتماد به نفس در آنان میباشد.
نويسنده: ثريا قدوسي