اختلال حرکات کلیشهای در کودکان
اختلال حرکات کلیشه ای، اختلالی است که در زمان کودکی پدیدار میشود و شامل مجموعهای از حرکات تکراری و بیهدف است. این حرکات، شامل تکان دادن دستها، جویدن ناخن، تکان دادن بدن، ضربه زدن به سر یا کوبیدن سر به دیوار و به زمین است. توجه کنید که هر کودکی ممکن است چنین حرکتهایی داشته باشد ولی تنها زمانی به این حرکات، «اختلال حرکات کلیشهای» گفته میشود که بر کیفیت زندگی و عملکرد روزانهٔ کودک اثر بگذارد و سبب پریشانی او شود. بررسیها نشان میدهد که حرکات کلیشهای در پسران سه برابر بیشتر از دختران است.
این حرکات، معمولاً بر اثر اختلال در رشد طبیعی سیستم عصبی ایجاد میشود. تشخیص این اختلال، بیشتر از این جهت اهمیت دارد که افراد مبتلا، معمولاً دچار میزانی از کمتوانی ذهنی و به سبب آن، دچار مشکلات یادگیری هستند. براساس آمارهای جمعیتشناسی، حدود 60 درصد از کسانی که دچار کمتوانی شدید ذهنی هستند، حرکات کلیشهای دارند. 15 درصد از این افراد، رفتارهایی دارند که سبب آسیب شدید و جبرانناپذیر به خود میشوند. آشکار شدن این حرکات در سنین پیش از مدرسه، نشان دهندهٔ احتمال پایین بودن ضریب هوشی کودک و یا اختلال یادگیری در او است.
برخی از کودکان ممکن است فقط یک حرکت کلیشهای داشته باشند و برخی دیگر نیز چندین حرکت را با هم از خود نشان میدهند. این حرکات ممکن است آرام و ملایم باشد و یا اینکه سریع و طولانی مدت باشد. هرچه زمان و سرعت این حرکات بیشتر باشد، شدت این اختلال بیشتر است. به نظر میرسد که آغاز این حرکات یا تشدید آنها با مواردی مثل اضطراب، تنشهای خانوادگی و افسردگی شخص، رابطهٔ مستقیم دارد.
در کودکان زیر سه سال، به صورت طبیعی حرکاتی تکراری وجود دارد؛ مانند مکیدن انگشت و تکان دادن بدن. وجود این حرکات، موقتی است و معمولاً بعد از سه سالگی برطرف میشوند. این نوع حرکات، نگرانکننده نیستند و نباید آنها را حرکات کلیشه ای به شمار آورد. علاوه بر این، اختلالی مثل تریکوتیلومانیا (اختلال کشیدن و کندن موی سر) در دستهٔ حرکات کلیشه ای قرار نمیگیرد چون منشاء آن متفاوت است.
علتهای بروز حرکات کلیشهای در کودکان
بر اساس پژوهشها، این حرکات ممکن است ناشی از عوامل زیر باشد:
- بیماریهای مغزی مثل صرع، مننژیت و...؛
- محرومیت حسی (نابینایی و ناشنوایی)؛
- اختلالات روانی (اوتیسم، اختلال اضطرابی، وسواس و...)؛
- مصرف مواد مخدری مانند کوکایین، آمفتامین یا مسمومیت با این مواد؛
- مراقبت ناکافی از کودک، بیتوجهی پدر و مادر و فقر اقتصادی و فرهنگی خانواده.
این علتها همگی در پیدایی حرکات کلیشهای در کودکان و نوجوانان نقش دارد ولی علت اصلی آن هنوز ناشناخته است. به نظر میرسد که عامل ژنتیک و وراثت در ایجاد این اختلال نقش مهمی داشته باشد؛ بنابراین اگر عضوی از خانواده، سابقهٔ ابتلا به اختلال حرکات کلیشه ای داشته باشد، احتمال ابتلا به این اختلال در فرزندان این خانواده وجود دارد.
تأثیر محیط زندگی کودک بر ایجاد یا تشدید حرکات کلیشه ای، امروزه بسیار بحث برانگیز شده است. براساس تازهترین پژوهشها، کودکانی که مادر ندارند یا به دلیل جدایی پدر و مادر از یکدیگر، ساعتهای کمتری را با مادر خود میگذرانند، بیشتر دچار این حرکات میشوند و شدت حرکتها آنها نیز نسبت به کودکانی که با پدر و مادر خود زندگی میکنند بیشتر است. کودکانی هم که کمتر در جمعهای خانوادگی و اجتماعی حضور دارند، بیشتر دچار این حرکات میشوند. بررسیها نشان داده کودکانی که به مدت زیادی در مراکز کودکان بیسرپرست یا بخشهای بیماریهای خاص بیمارستانها زندگی کردهاند، حرکات کلیشهای بیشتر و شدیدتری دارند.
بنابراین محرکهای طبیعی حسی مانند حرف زدن با دیگران، شنیدن صدای افراد دیگر، شاد شدن یا ناراحت شدن طبیعی در جمع خانواده و همسالان، میتواند از شدت این اختلال بکاهد. از سوی دیگر، محرکهای شدید حسی مانند اضطراب و ترس میتواند این حرکات را شدیدتر کند.؛ زیرا به تازگی دریافتهاند این نوع حرکات ممکن است واکنشهای دفاعی در برابر اضطراب باشد. کودک با این حرکات تکراری، تلاش میکند ذهن خود را از موضوع اضطرابآور دور کند.
براساس تازهترین پژوهشها، در بیشتر کودکانی که دچار اختلال حرکات کلیشهایاند، آستانهٔ ترشح هورمونهای ویژهٔ ستیز وگریز (مثل کورتیزول) پایین است؛ یعنی بدن این افراد در برابر تنشهایی این هورمونها را ترشح میکند که ممکن است همین تنشها در افراد عادی سبب ترشح هورمونهای ستیز و گریز نشوند و این افراد زودتر و بیشتر از دیگران دچار ترس و تشویش ناشی از اضطراب میشوند؛ در نتیجه برای رهایی از این اضطراب و فشار، ناخودآگاه حرکات کلیشهای میکنند. پس این کودکان را باید از محیط اضطرابآور دور کرد.
نشانههای اختلال حرکات کلیشهای در کودکان
ابتدا دوباره تاکید میکنیم آشکار شدن حرکات تکراری و بیهدف در کمتر از سه سالگی به معنای ابتلا به اختلال حرکات کلیشهای نیست. در سالهای بعد نیز اگر این حرکات سبب آسیب به کودک و مختل شدن زندگی طبیعی او نشود، آنها را حرکات کلیشهای به شمار نمیاوریم واین حرکتها نگرانکننده نیستند.
کودکی که دچار اختلال حرکات کلیشهای است ممکن است ناخنهای خود را بهاندازهای بجود که انگشتان او کند یا با ضربهزدن به سر، سبب کبودی صورت و آسیب جدی به سر خود شود. گاهی نیز ممکن است با ضربه زدنهای مدام به چشمهایش، سبب نابینایی خود شود. در سنین بالاتر، کودکان و نوجوانان ممکن است با روشهایی مانند برچسب زدن به ناخنها یا گذاشتن طولانی مدت دستان خود در جیب، از این حرکاتِ ناخواسته جلوگیری کنند. پدر و مادر باید با آشکار شدن اولین نشانههای در کودک، او را نزد یک مشاور باتجربه ببرند؛ زیرا این نشانهها، به ویژه وقتی شدید نباشند، ممکن است با نشانههای اختلالهایی مانند «بیشفعالی» اشتباه گرفته شوند و کودک به دلیل بیشفعالی وارد فرآیند درمان شود و این بسیار ناگوار است زیرا این دو اختلال کاملاً با هم تفاوت دارند و درمانهای متفاوتی دارند. یادمان باشد «کمترین زیان درمان اشتباه این است که راه درمان درست را سد میکند».
حرکات کلیشهای در کودکان مبتلا به اختلالاتی مانند اوتیسم هم وجود دارد. تیکهای عصبی نیز در گروه این حرکات قرار دارند. مشاهده شده برخی از افرادی که هوش طبیعی دارند و از و مراقبتهای کافی برخوردارند نیز به این اختلال دچار شدهاند؛ بنابراین پژوهشها برای یافتن علت اصلی این اختلال هنوز ادامه دارد.
تشخیص اختلال حرکات کلیشهای
اختلال حرکات کلیشه ای را با آشکارشدن حرکاتی که گفتیم تشخیص میدهند. کودکان، کمتر میتوانند این حرکات را پنهان کنند و تشخیص این اختلال در آنها سادهتر است؛ اما نوجوانان تلاش میکنند این حرکات را پنهان کنند یا دستکم پیش چشم دیگران این کارها را نکنند بنابراین پدر و مادر فقط بعد از آشکارشدن آسیب (مثل خونریزی از ناخنها) متوجه میشوند فرزندشان دچار این اختلال است. اغلب، والدین در نخستین مصاحبه و گفتوگو با پزشک، از وجود این حرکات تکراری صحبت میکنند.
مشکل اصلی در تشخیص اختلال حرکات کلیشه ای، دشواری تمایز آن از سایر اختلالاتی است که حرکات ریتمیک و تکراری در آنها رخ میدهد. روانپزشک یا مشاور، زمانی اختلال حرکات کلیشه ای را در فرزندتان تشخیص میدهد که رفتارهای زیر در فرزندتان باشد و این احتمالها بررسی شده باشد:
- حرکات بیمار باید بیهدف وتکراری باشند؛
- این حرکات باید سبب آسیب جسمی به فرد یا ایجاد اختلال در زندگی روزمرهٔ او شود؛
- این حرکات باید دستکم چهار هفته ادامه داشته باشند؛
- باید احتمال ابتلا به سایر اختلالات روانی و عصبی در فرد، با آزمونهای ویژهٔ آن اختلالات، رد شود؛
- پزشک کودکان باید احتمال مسمومیت با مواد مخدر را بررسی کند. در صورت اثبات این مسمومیت، با درمان دارویی، اثر مواد مخدر از بین میرود و این حرکات نیز از بین خواهند رفت و نیازی به درمانهای ویژهٔ اختلال حرکات کلیشهای نیست؛
- پزشک کودکان باید احتمال ابتلا به بیماریهای جسمی مانند اختلالات تیروئید، احتمال کمبود هورمونهای غدد هیپوتالاموس و هیپوفیز و کمبود موادی مثل کلسیم و منیزیوم را بررسی کند و احتمال ابتلا به این بیماریها را رد کند.
پزشک با در نظر گرفتن این معیارها، احتمال ابتلا به اختلالاتی مانند اوتیسم یا وسواس را کنار میگذارد. ممکن است بپرسید بنابر آنچه که در بالا گفتیم اوتیسم میتواند عامل ایجاد این حرکات باشد، پس چرا برای تشخیص و آغاز درمان باید احتمال ابتلا به اوتیسم رد شود؟ پاسخ این است که اوتیسم شامل طیف وسیعی از اختلالات است که در صورت تشخیص، اختلالاتی مهمتر از حرکات کلیشهای، باید ابتدا در اوتیسم درمان شوند؛ بنابراین مسیر درست این است که افرادی را که حرکات کلیشههای نشانهٔ اصلی اختلال روانی-عصبی آنها است، با درمان ویژهٔ این اختلال درمان کرد و درمانهای ویژهٔ اختلالها و بیماریهایی که این حرکات، جزئی از نشانههای گستردهٔ آنهاست، از لحاظ اقتصادی و زمانی مناسب نیست.
درمان اختلال حرکات کلیشهای
هیچ درمان دارویی ویژهای برای اختلال حرکات کلیشه ای وجود ندارد. در سالهای اخیر، داروهای زیادی را برای درمان این اختلال پیشنهاد دادهاند که در نهایت و برمبنای پژوهشها، چهار دارو را برای کاهش شدت این حرکات و بهبود حال بیمار تائید کردهاند. این داروها عبارتند از:
- کلومیپرامین (آنافرانیل)؛
- دسپیرامین (نورپرین)؛
- هالوپریدول (هالدول)؛
- کلرپرومازین (تورازین).
برترین درمان این اختلال، رفتاردرمانی است. پژوهشها نشان داده است که با انجام درست و کامل رفتاردرمانی، ممکن است نشانههای این بیماری تا 90 درصد کاهش یابد و در 40 درصد کودکان این نشانهها به طور کامل از بین برود. البته رفتاردرمانی، به همکاری کامل کودک با مشاور نیاز دارد. ضرورت این پیشنیاز، سبب میشود که برای برخی از کودکان این نوع درمان انجام نشود؛ مانند کودکان کمتوان ذهنی که به خوبی نمیتوانند با مشاور ارتباط برقرار کنند و برنامهریزی کنند همچنین کودکانی که سن بسیار کمی دارند (مثلاً 4 ساله هستند) توانایی همکاری مناسب و پیوسته با مشاور را ندارند. در کودکانی که میتوانند با مشاور همکاری کنند، باید با بهکارگیری روشهایی نظیر «پاداش و مجازات»، به مرور این حرکات را در کودک کم کرد؛ برای مثال والدین وقتی میبینند فرزندشان در وضعیت بروز این حرکات قرار گرفته است، و هرچند به دشواری، خود را کنترل میکند، به او پاداش گفتاری (مثل تحسین) و غیرگفتاری (نظیر هدیه یا خوراکی) بدهند. مثلاً برخی از این کودکان عادت دارند هنگام نوشتن، گاهی مکث کنند و انگشتان خود را به شدت تکان دهند پدر و مادر وقتی میبینند کودک میتواند بدون انجام دادن این کار و برای مثال به مدت 10 دقیقه، به نوشتن ادامه دهد، به او پاداش دهند و او را تشویق کنند تا این خودکنترلی و مهارگری را تکرار کند.
شیوهٔ دیگری از رفتاردرمانی که در این اختلال کاربرد دارد، اصطلاحاً «آموزش جایگزینهای ارتباطی» است. در این روش به کودک آموزش میدهند به جای رفتارهای ناخواستهٔ خود، کنشهای گفتاری مناسب را جایگزین کند؛ برای مثال به کودکانی که دستهایشان را مدام و طولانی مدت تکان میدهند آموزش میدهند، وقتی در جمع احساس کردند ممکن است این حالت در آنها ایجاد شود، رو به جمع واژهای بگویند مانند «ببخشید». با گفتن این واژه، وقتی نزدیک است فرد رفتاری نامناسب را در جمع انجام دهد، تمرکزش از یک کنش حرکتی ناپسند به یک کنشِ گفتاری پسندیده از دید جمع، معطوف میشود. با تکرار این کار، میزان حرکات کلیشهای در کودک رفتهرفته کمتر میشود.
به دلیل این که حرکات کلیشه ای در هنگام اضطراب، بیشتر رخ میدهند، بهتر است علاوه بر روشهای بالا، به کودک شیوههای آرامسازی را (مانند تمرینهای تنفسی و یا مراقبه) آموزش دهیم.
جمعبندی
اختلال حرکات کلیشه ای، اختلالی است که ممکن است با سایر اختلالات عصبی و روانی بروز کند؛ ولی به دلیل خطر بالقوهای که برای کودک دارد باید آن را بهطور جدی پیگیری کرد؛ زیرا که از یک سو ممکن است کودک به خود آسیب بزند و شدت این آسیبها ممکن است از ایجاد زخمهای سطحی تا آسیبهای برگشتناپذیری مانند نابینایی و یا ضربهٔ مغزی باشد و از سوی دیگر، این اختلال نشانهٔ اولیهٔ اختلالاتی مانند کمتوانی ذهنی است؛ بنابراین باید ضریب هوشی مبتلایان را آزمود تا در صورت پایین بودن ضریب هوشی، این کودکان در مدرسه ویژهای آموزش ببینند؛ اما مهمتر از همه این است که کودکان دچار این اختلال از جمع میترسند. گریز آنها از دوستان و همسالان و حتی اعضای خانوادهشان سبب انزوا، بیارزش پنداشتن خود و ابتلا به افسردگی میشود. خوشبختانه با شناسایی سریع و آغاز درمان، میتوان به میزان بسیار زیادی این بیماری را درمان کرد. بنابراین والدین باید همیشه به رفتارهای فرزندشان، به ویژه بعد از 3 سالگی و در صورتی که در خانوادهٔ خود سابقهٔ ابتلا به اختلال حرکات کلیشه ای داشتهاند، توجه کنند و در صورت آشکار شدن نخستین نشانهها، کودک را نزد روانپزشک ببرند.
همچنین با توجه به تأثیر عوامل محیطی از جمله حمایت عاطفی پدر و مادر و محیط کمتنش، پدر و مادر باید مراقب رفتارهایشان با فرزند خود باشند و در صورت جدایی از یکدیگر، او را از ارتباط مداوم با مادر محروم نکنند و در صورت مضطرب شدن کودک، به او کمک کنند از این وضعیت عبور کند.