کوتاه درباره بازی های رایانه ای
محیط اجتماعی و شرایطی که یک کودک در آن رشد میکند، فعالیتهایی که انجام میدهد، دوستانی که دارد، آموزشهایی که میبیند و طرز تلقی و بینشی که تحت تأثیر این شرایط از جهان پیرامون خود و اجتماع مییابد، همگی روی شکل گیری شخصیت او و نقشپذیری اجتماعیاش در آینده تاثیرات انکار ناپذیری دارند. پس عجیب نخواهد بود اگر جامعهشناسان و روانشناسان تصمیم بگیرند برای تحلیل شخصیت یک انسان نوعی، یا یافتن علل ایجاد مشکلات روانی-رفتاری در او و آسیبشناسی ناهنجاریهایش به گذشتهٔ او بازگردند....
فکر میکنم یکی از عمدهترین مسائلی که این روانشناسان و جامعهشناسان حتماً باید به آن توجه ویژهیی داشته باشند «بازی» هایی است که انسانها در کودکی انجام میدهند. چرا که شاید بازی کردن تنها فعالیتی باشد که تقریباً همه کودکان دنیا، به صورت مستمر و متداوم و با کمال علاقه، توجه و جدیّت! بیشترین زمان ممکن را به آن اختصاص داده و ذهن خود را درگیرش میسازند. یعنی خیلی بیشتر از علمی که در کلاسها میآموزند یا فیلمهایی که میبینند و دیگر فعالیتها... پس بعید نیست که این بازیها قادر باشند تاثیرات عمیقی روی شخصیت آینده بازیکنان و جهانبینیشان بهجا بگذارند
امروزه هزاران گونهٔ مختلف بازی در جهان شناسایی شده که کودکان را در سنین مختلف مشغول ساختهاند؛ بعضی از آنها بازمانده از گذشتگان اند، و عدهای حاصل نوآوریهای اخیر؛ تعدادی از آنها برگرفته از ایدههای شرکتهای تجاریاند و بعضی را انجمنهای فرهنگی و علمی با اهداف خاص تربیتی طراحی کردهاند.
اما خصوصیاتی در اکثر این بازیها وجود دارد که بین همهٔ آنها مشترک است:
۱. عموم بازیها دارای پیشفرضها و قواعد و قوانینی هستند که معمولاً بازیکنها میبایست بدون چون و چرا آنها را بپذیرند؛ چرا که در غیر این صورت ماهیت بازی زیر سؤال میرود. به عنوان مثال یک کودک نمیتواند در حین بازی کردن فوتبال با دوستانش این مسئله را مطرح کند که "بهتر نیست از دستهایمان هم در بازی استفاده نماییم؟!"... یا دیگری ایراد بگیرد که چرا در هر ضلع شطرنج تنها هشت خانه داریم؟... این قضیه تنها مختص به بازیهای مدون سنتی نبوده به هر بازی مندرآوردی و ساخته شده توسط خود بازیکنان هم انتقال مییابد؛ به عنوان مثال اگر خردسالی به دوستانش پیشنهاد کند که توپ را به بالا پرتاب کنند و درصورتی که توپ در بازگشت به کسی برخورد کرد او باید فرضاً صدای یک حیوان را در بیاورد.. به احتمال قریب به یقین اگر هم مقبول نیافتد کسی در مفادش ایرادی وارد نخواهد دانست...
درواقع بدین طریق کمکم کودکان میآموزند که رسم بازی به غیر این است که در قواعد به دیده شک نگریست و ایرادی در آنها وارد دانست. بلکه میبایست با پذیرفتن آنها تنها کمر همت به خوب بازی کردن بست و به دنبال جلب نظر همبازیها و گاه تفوق بر آنها بود. و در نهایت در صورت نارضایی میتوان بازی دیگری انتخاب کرد اما نمیتوان آنها را تغییر داد.
این گونه بازیها الگوی مناسب آموزشییی هستند برای جوامعی که میخواهند کودکان را برای ورود مثلاً به ارتش آماده کنند، و از آنها انتظار دارند که زمانی که به جنگی اعزام شدند بعد از آشنایی با قواعد بازی -که کشتن همه انسانهای طرف مقابل است-، هیچگاه نپرسند که چرا باید یک انسان بیگناه را به قتل برسانیم به نفس اینکه سرباز یک نظام دیگر محسوب میشود؟؟ آیا راه دیگری وجود ندارد؟؟ آیا...
خیلی بعید نیست که کودکی تحت تاثیرات تربیتی این بازیها بزرگ شده است، در آینده وقتی وارد اجتماع شد هیچگاه از رویه جوانان همسنش در متلکگویی و مزاحمتهای خیابانی تبری نجوید، هرگز به بعضی خرافات معمول در جامعه به دیده شک ننگرد، یا قادر نباشد تصور کند چه ساده ممکن است محیطی عاری از زباله و آلودگی داشت، یا بدون تعصبات نژادی و دینی با همنوعان دیگر زندگی کرد، یا تضاد طبقاتی و فقر و ظلم را ریشهکن ساخت....
۲. بازیها معمولاً قادرند یک موضوع بیاهمیت و یا پیشپا افتاده را به یک امر حیاتی و مهم بدل سازند؛ و به ازای جلوهگر ساختن اهداف کاذب، نیازهای کاذبی را هم در بازیکنان ایجاد نمایند. در اکثر بازیها معمولاً رقابت بر سر به دست آوردن پاداشها و امتیازهایی به ظاهر بیارزش است که عموماً از دید افراد خارج از بازی بسیار مسخره به نظر میرسد. به عنوان مثال یک بازی کامپیوتری میتواند نیافتادن یک توپ مجازی در یک سوراخ را آنقدر مهم جلوه دهد که ساعتها شخصی را به خود مشغول دارد.
با اینکه هدف اصلی همه انواع بازیها در دنیا تفریح، لذت، دوستیابی و آموزش است، و همه بازیکنان عالِم به این مسئله هستند، با اینحال در طی بسیاری از بازیها این اهداف رنگ باخته، برتری جویی، رقابت و شکست دادن طرف مقابل چنان اهمیت حیاتییی مییابد که بازیکنان نتنها تفریح و لذت را فراموش میکنند که گاه بسیاری از منافع، داراییها و سلامت خود را نیز فدای دستیابی به این تفوق میسازند. این مسئله مخصوصاً در فوتبال جلوه خاصی یافته است؛ چه لباسهای پاره، زیرچشمهای کبود و دست و پای شکسته، که این ورزش به خود ندیده است و چه فحشهایی که در حین بازی به خاطر اشتباه کوچکی نثار خواهر و مادر بازیکنان نشده است... پس خیلی نباید تعجب کنیم اگر ببینیم که کودک بزرگ شده در چنین جوی، در بزرگسالی همچنان بخاطر دفاع از رنگ قرمز یا آبی خون به پا کند! یا سر مسائل ابتدایی با دیگران به مجادله برخیزد. و به خاطر برتری یافتن در بحثی ساده یا دستیابی به امتیازی کاذب به هر روشی تمسک جوید.
از آنجا که این مبحث طولانیتر از آن شد که قصدش را داشتم ادامه آنرا به پستی دیگر وامیگذارم، و فعلاً به ذکر این نکته بسنده میکنم که امروزه مراکزی وجود دارند که تحقیقات بسیاری در آسیبشناسی بازیهای مختلف انجام دادهاند و تلاش نمودهاند بازیهایی طراحی کنند که نقاط ضعف بازیهای متعارف و معمول را نداشته باشند.