مدرسهی طبیعت به مثابه یک جامعه
این نوشته سعی دارد به تحلیل مناسبات اجتماعی در درون مدرسهی طبیعت بپردازد. در واقع یکی از دستاوردهای مهم مدرسهی طبیعت ایجاد امکانی برای شکلگیری یک جامعهی کودکی اصیل است.
مدرسهی طبیعت را میتوان به عنوان یک جامعه در نظر گرفت که از کنشگران و موقعیتهای اجتماعی مختلفی تشکیل شده است. جامعه مجموعهای از افراد است که در موقعیتهای مختلف اجتماعی در کنش متقابل با یکدیگر به سر میبرند. از این دیدگاه، مدرسهی طبیعت را میتوان یک جامعه دانست که از موقعیتهای مختلفی تشکیل شده و کنشگران گوناگون در درون آن به تعامل با یکدیگر مشغولاند. این کنشگران میتوانند کودکان، تسهیلگران و طبیعت باشند.
در این جامعه، کودکان نه افرادی منفعل که کنشگرانی فعال هستند که به واسطهی ویژگی کنجکاوی و بازیگوشی از قدرت مشاهدهگری، ارزیابی، پیش بینی، تصمیمگیری و تغییر فضای اطراف خویش برخوردارند. آنها ضمن حضور در یک موقعیت آزاد با «ابزارِ طبیعی ِیادگیری» یعنی بازی، این ویژگیها را تقویت میکنند.
نکته مهم در اینجا آن است که کودکان را کنشگرانی خلاق، باهوش و مفسردر نظر بگیریم که در هر لحظه به ارزیابی و تحلیل و تفسیر کنشگران دیگر، موقعیتهای اجتماعی و محیط اطراف خویش میپردازند.
مدرسهی طبیعت نمونهای از جامعه اصلی است و آنچه در مدرسه اتفاق میافتد نمونهای است از آنچه در جامعه بزرگتر رخ میدهد. کودکان در مدرسهی طبیعت با برخورداری از ویژگیهای ژنتیکی، فرهنگی، خانوادگی و طبقاتی در گروههای متنوع سنی و جنسی در میدان عمل اجتماعی قرار میگیرند. آنها در این فضا اجتماعی میشوند، با واقعیتها مواجه میگردند و مهارت زندگی را در محیطی که به آن شوق و حس تعلق دارند از هم میآموزند. در حقیقت، منظور از اجتماعی شدن فرآیندی است که در آن هر کودک فنون لازم به منظور ادامه حیات جمعی و سازگار شدن با دیگران و محیط اطراف را فرا میگیرد.
در جامعهی مدرسهی طبیعت، بازی از نقشی محوری برخوردار است و مهمترین فعالیتی است که کودکان از خلال آن به کنش متقابل با یکدیگر میپردازند. در فضای مدرسهی طبیعت، «بازی آزاد» به صورت خودانگیخته، به وسیلهی خودِ کودکان و به دور از نظارت و کنترلگری بزرگسالان تعریف و طراحی میشود. کودکان در حین طراحی بازی با تعریف نقشهای مختلف، خود را در مواجهه با دیگری قرار میدهند و موقعیتهای اجتماعی مختلف را تجربه میکنند. آنها دعوا میکنند، یکدیگر را تنبیه میکنند، مذاکره میکنند، تصمیم میگیرند، احساساتشان را بیان میکنند، ریسک میکنند، با ترسهایشان آشنا میشوند، مشکلاتشان را حل میکنند و از هم یاد میگیرند.
در این رویکرد به جامعهی مدرسهی طبیعت، ارزشها و هنجارها و قوانین اموری از پیش تعیین شده و غیر منعطف و بیرونی نیستند. آنها در جریان تعاملات روزمرهی کودکان با یکدیگر و تفسیر آنها از موقعیتهای اجتماعی برساخت میشوند.
به بیان دیگر، هر کودک در جریان بازیهای روزمرهی خویش قوانین و هنجارها را به شیوهی خاصی درک و فهم کرده و براساس تفسیر خویش از آنها عمل میکند. همچنین، کودکان قواعد و قوانین مشخصی را به وجود میآورند، وضعیت پیشین را تغییر میدهند و نظم موجود را به شیوهای جدید بازسازی میکنند. مدرسهی طبیعت از قواعد و هنجارهایی حداقلی برخوردار است. با وجود این، این هنجارها با مشارکت خودِ کودکان و در ارتباط متقابل آنها با یکدیگر و تسهیلگران تفسیر و بازسازی میشوند. کودک، آزادانه در بستری غنی در طبیعت که سرشار از شگفتی است و در«تداوم تعامل» با دیگران و محیط به شناخت و ارزیابی از خود و آنها دست مییابد.
از ویژگیهای بازی در مدرسهی طبیعت آن است که این بازیها به صورت آزاد و خودانگیخته و خلاق شکل میگیرند به نحوی که کودکان با میل و شوق فردی، تخیل و قوانین مد نظر خود را در مورد نحوه بازی با سایر کودکان به اشتراک میگذارند و هر کدام میدانند تنها با برقراری ارتباط مؤثر با یکدیگر و در صورت دستیابی به توافق جمعی و اجماع میتوانند موقعیتهای اجتماعی را شکل دهند و انسجام بخشند. همین امر موجب میشود تا آنها نسبت به نظر یکدیگر تحمل و مدارا و خویشتن داری بیشتری داشته باشند. کودکان در بازیهای غیر رسمی به راحتی میتوانند از بازی خارج شوند با این حال میل به حضور در بازی آزاد باعث میشود آنها نسبت به قوانین و کنترل احساسات و هیجانات فردی نگاه دیگری داشته باشند و به تعامل خویش در قالب بازی ادامه دهند.
کودکان در جریان بازی نقشپذیر میشوند. آنها میآموزند که دیگران چه انتظاری از آنها دارند و چگونه باید انتظارات آنها را برآورده کنند. همچنین، آنها در جریان بازی میتوانند خود را از چشم دیگران ببینند. آنها میتوانند خود را در جایگاه دیگری قرار دهند و به تدریج از دیدگاه آنها در مورد خود قضاوت کنند و به داوری در مورد خویش بنشینند.
به این مثال توجه کنید: یکی از فضاهایی که کودکان در مدرسهی طبیعتر به آن علاقهی بسیاری دارند خانهی خرگوشی (محل نگهداری خرگوشها) است. موقعیتی را در نظر بگیرید که دو کودک در گوشهای از خانهی خرگوشی نشستهاند و هر کدام خرگوشی را در آغوش گرفتهاند و سایر خرگوشها مشغول خوردن کاهو و یونجهها هستند. ناگهان چهار کودک دیگر (سه پسر و یک دختر) با سرو صدا وارد خانه خرگوشی میشوند و به محض ورود آنها خرگوشها وارد سوراخی که حفر کردهاند میشوند و از دسترس کودکان خارج میگردند. کودکان به طراحی راههای مختلف برای بیرون کشیدن خرگوشها از سوراخ مشغول میشوند، آنها تصمیم میگیرند مقداری یونجه را بیرون از سوراخ خرگوشها قرار دهند و همگی توافق میکنند تا در فاصلهای مشخص از سوراخ، آرام منتظر بمانند. در این بین یکی از کودکان که پسری چهارساله است به محض خروج خرگوشها از سوراخ، به سمت آنها میدود و خرگوشها دوباره به سوراخ برمیگردند و این موضوع باعث میشود همه او را مورد ملامت قرار دهند. دختر که بزرگتر از بقیه است برای او توضیح میدهد که چرا باید آرام باشد اما کودک نمیپذیرد و دوباره خرگوشها را فراری میدهد و همچنین سعی میکند دو خرگوشی که در آغوش کودکان دیگر قرار دارند را از آنها به هر نحوی شده بگیرد. دختر از دو کودک میخواهد مدت کوتاهی خرگوششان را به پسر که کوچکتر از آنها است قرض بدهند و یکی از کودکها خرگوش را به این شرط که او را فشار ندهد و زود برگرداند به او میدهد. پسرک خرگوش را میگیرد و دقیقهای نگذشته که خرگوش از دست او رها میشود و او باز شروع به جیغ زدن میکند. اینبار همهی کودکان او را از خانه خرگوشی بیرون میکنند و او مقابل درب بستهی خانه خرگوشی به یکی از تسهیلگران میگوید «نمیذارن من برم داخل خونه خرگوشی چون من جیغ میزنم و خرگوشها رو فشار میدم». به این ترتیب، کودکان در جریان بازی و تجربهی موقعیتهای اجتماعی خود را در مواجهه با دیگران قرار میدهند و به تدریج به شناخت از خویش دست مییابند.
تطبیق پذیری و سازگاری با جامعه و دگرپذیری و کنترل نفس و شناخت خود از جمله مهارتهایی هستند که امروزه در طی کسب و کارهای جدید و روانشناسیهای مدرن و در جلسات مشاورهی مختلف به بزرگسالان آموزش داده میشوند. این در حالی است که با بازگرداندن طبیعت به زندگی کودکان، که خود یک آموزگار بیبدیل است، میتوان بستری غنی برای بازی خلاق و آزاد کودکان فراهم نمود تا آنها چنین مهارتهای اجتماعی پیچیدهای را به سادهترین شکل ممکن یاد بگیرند.
کودکان در مدرسهی طبیعت به شناخت دقیق از خود و تواناییهایشان دست مییابند و به خوبی متوجه میشوند که هر یک از آنها با دیگری چه تفاوتهایی دارد. این امر در جریان بازیهای جمعی و چالشهای محیطی امکان بهتری برای بروز مییابد. کودکان در جریان بازی در طبیعت به نحو مداوم با چالشهایی روبه رو میشوند. آنها در مقابله با این چالشها، ضعفها و تواناییهای خودشان و دوستانشان را میسنجند و تمایزهای موجود را درک میکنند. نکتهی مهم و حائز اهمیت در این جامعه آن است که فرد به چنان درکی از خود میرسد که میتواند تنوع حیات را بهتر بپذیرد.
به عنوان مثال، کودکی پنج ساله را در نظر بگیرید که رشد قدی او از همسالانش عقبتر است و این تفاوت ظاهری در مواجهه با جامعه کودکی مدرسهی طبیعت برای او عیانتر شده است. آنچه او درجریان بازیهای جمعی و تعاملاتش درطبیعت در مییابد آن است که اگرچه من قد بلندی ندارم اما میتوانم از همهی کودکان مدرسه حتی بزرگترین آنها سریعتر بدوم.
از سوی دیگر، این امر موجب میشود که کودکان خود را به نحو متقابل نیازمند یکدیگر بدانند. کودکان درطبیعت و در جریان تعاملات جمعی به این مهم دست مییابند که برای به انجام رساندن بسیاری از کارها و بازیها تنها تواناییهای خودشان کافی نیست و به کمک و همراهی یکدیگر نیاز دارند. کودکان در حین بازیها و تعاملات روزمرهی خویش میآموزند که به منظور به دست آوردن منافع شخصی و به اشتراک گذاشتن شگفتیهایی که به آنها دست مییابند یا به دنبال آنها هستند، به یکدیگر نیاز متقابل دارند..
به عنوان نمونه، کودکِ بزرگسال کمک میکند تا کودکِ کوچکتر میخ و چوب خود را با هم تطبیق دهد و شمشیری که میخواهد را بسازد و در لحظهای بعد، همان کودکِ کوچک به یاری او در دعوایی که بین کودکان بزرگسال رخ داده میشتابد و بخشی از متحدین او میشود.
کودکان میآموزند که همواره نمیتوانند در تصمیم گیریهایشان یک جانبه و بی توجه به اطرافیان اقدام کنند. آنها با تبعات تصمیمات خویش رو به رو میشوند و بر اساس هزینه و فایده و پیش بینیهایشان تصمیم میگیرند.
در مثالی دیگر، کودکی به واسطهی علاقهمندی به «مامان بازی» میپذیرد نقش «مادری» را که برای او بسیار مهم است به همبازی مقابل خود واگذار کند زیرا به این فکر میکند که اگر این نقش را به او ندهد این بازی هرگز شروع نخواهد شد و در مقابل همبازی او که نقش مادر را میگیرد، به او قول میدهد که در طول بازی نقش مادری را آنطور که او میخواهد ایفا کند.
مدرسهی طبیعت میتواند از ویژگیهای یک جامعهی ایده آل برخوردار باشد. در این جامعه کودکان میتوانند در جریان کنشهای متقابل خویش، رفتارهای مسوولانه، همدلانه، مستقل، دوستانه، خویشتندارانه، دگرخواهانه و صلح آمیز را از خود بروز دهند.
کودکان در مدرسهی طبیعت با توجه علاقه مندیهای مشترک و ویژگیهای منحصر به فرد خویش و همچنین در نظر گرفتن عواملی مانند جنسیت، قد و سن، خود را به جمع یا گروه دوستی خاصی در مدرسه متعلق میدانند. کودکان از روابط نزدیک و صمیمی با یکدیگر برخوردارند و در جریان بازی و وارد شدن در گروههای مختلف یکدیگر را با الفاظ صمیمی مانند «دوستم»، «خواهر»، «داداش» و...صدا میکنند. این گروهها گاه با هم متحد شده و وارد یک پروژهی مشترک میشوند و گاه در مقابل گروهی دیگر دست به اقدام میزنند. به عنوان نمونه، آنها به تشکیل گروههای «دختر-پسری»، گروه «بچه کوچیکا» و گروه «بزرگترها» اقدام میکنند و خود را در قالب گروههای مختلف تعریف میکنند. در عین حال، آنها در مجموع خود را یک گروه بزرگ و یک کل منسجم میدانند و به موجب حضور در جامعهی مدرسهی طبیعت احساس هویت میکنند. به عنوان نمونه، آنها در هنگام ورود یک یا چند فرد غریبه (مشاهده گر، پژوهشگر، والدین و...) به مدرسه کاملاً یکپارچه شده و به یک «ما» تبدیل میشوند. آنها تنها هنگامی به باغبان غریبه که به منظور هرس کردن درختان به فضای مدرسه وارد شده اجازهی کار میدهند که او را مورد پرسش قرار داده و از او سوال و جواب کرده باشند.
هنگامی که یکی از کودکان یا تسهیلگران برای مدتی در فضای مدرسه حضور نداشته باشد عدم حضور او به وسیلهی دیگر کودکان احساس میشود یا در هنگامی که خطری یکی از کودکان یا تسهیلگران را تهدید کند دیگران به دفاع از او بر میخیزند و به او یاری میرسانند. این موارد میتوانند همبستگی و انسجام در درون جامعهٔ مدرسه طبیعت را به خوبی نشان دهند.
کودکان نسبت به جامعهی خویش احساس تعلق دارند و در حفظ و نگهداری از آن میکوشند. به عنوان نمونه آنها در انتهای زمستان شروع به تمیز کردن برکهی مدرسه میکنند تا برای مورد استفاده قرار گرفتن در روزهای گرم آماده باشد.
در مجموع، مدرسهی طبیعت فرصتی همه جانبه برای کودکان است تا ابعاد و خصوصیات گوناگون یک جامعه را تجربه کنند. کودکان در جامعهی مدرسهی طبیعت نقشپذیری، سازگاری، فداکاری، مشارکت، احساس تعلق و هویت گروهی را تمرین میکنند و خود را به منظور زندگی در جامعه آینده آماده میکنند. آنها در فضایی که از کنترلگری، رقابتجویی و کلیشهسازی عاری است به تعامل با یکدیگر میپردازند و احساسات و افکار خود را بیان میکنند. آنها نسلی پرسشگر و خلاق را شکل میدهند که تصمیم گیری میکنند و شکست را بخشی از زندگی میدانند و از آنجا که در مدرسهی طبیعت با چالشها و پیچیدگیهای بسیاری مواجه شدهاند، میتوانند بحرانهای زندگی را به نحوی مناسب مدیریت کنند. همچنین انتظار میرود کودکانِ پرورش یافته در جامعهی مدرسه طبیعت، در آینده از امیدواری بیشتری برخوردار باشند و در طول دوران زندگیِ خود، نسلی با اعتماد به نفستر، شجاعتر، آگاهتر، مسوولیت پذیرتر، همدلتر، دگرپذیرتر و صلحجوتر و از همه مهمتر نسلی شادتر باشند.
(۱) پژوهشگر مطالعات کودکی و تسهیلگر مدرسهی طبیعت