باغچه-مزرعهای برای فضای مدرسه
آنچه میخوانید درباره ایجاد یک باغچه در فضای مدرسه همراه با کودکان و مزایای آن در رشد کودکان است؛ باغچهای که میتواند شبیهسازیای باشد از بستر طبیعی.
به جای مقدمه
کدام یک از ما است که تجربه پرت شدن از یک جای بلند در خواب، یا تجربه پرواز در رؤیا را نداشته باشد؟ یا در برخوردش با مار یا هر حیوانی که روی زمین میخزد، احساس خوشایندی کند؟ در مسیر پیادهروی وقتی به علفهای انبوه و بلند میرسد، حس گنگی از خطر هشدارش ندهد؟ یا از رسیدن به قله یک کوه بلند و باز شدن چشماندازش احساس فرحبخشی نکند؟ آیا این لذتها و اشتراکها در بین همه افراد گونه ما یعنی انسان، تصادفی است؟ یا حکایت از طرح مشترکی در شکلگیری میلها و بیزاریهای ما در ارتباط با جنبههای مختلف طبیعت دارد؟
برای میلیونها سال انسان، خود جزئی از طبیعت بوده، گونهای همچون سایر گونهها و دستخوش همان عوامل طبیعی که مرگ یا زندگی را در یک آن رقم میزده است. ممکن بود در یک لحظه چیزی را صید کنیم یا در همان لحظه طعمه صیادی شویم. پس هوشیاری و درک همه محیط لازم و ضروری بوده است. لذا این نیاز، هنوز هم وجود دارد، و گریز از محیط انسانی و شهری به دامان طبیعت، مثالی از پاسخگویی ذاتی به آن است. اما آیا فقط این پاسخگویی گاه و بیگاه کافی است؟*
در سنین کودکی، آموزش؛ چه به شکل مستقیم و چه غیر مستقیم، بازخورد واقعی و عملی برای یادگیری کودکان ندارد، اما فضاسازی برای فعالیتهایی از جنس تجربههای آزادانه و ولنگارانه، در بسترهایی طبیعی، دقیقاً آن چیزی است که یادگیری واقعی را به دنبال خواهد داشت. امروز میدانیم که تجربیات دوران کودکی از تماس با طبیعت، علایق و ترجیحات ما را شکل میدهد.
ما در دوران حساس و سرنوشتساز کودکی، به لحاظ ذاتی نسبت به عوامل طبیعی اعم از زنده و بیجان، بیتفاوت نیستیم. گیاه و حشره، درخت و آبشار، تندر و باران، برای ما با ساختههای دست بشر به یکسان نیستند، ما نسبت به اینها واکنش داریم، و چگونگی تماس ما با آنها در دوران کودکی، گرایش ما به طبیعت در بزرگسالی را شکل میدهند. پیامد این تجربه میتواند از جذبه و عشق سیریناپذیر، تا ترس و نفرت متغیر باشد. تا چندی پیش تقریباً همه ما در دوران کودکی خود با محیطهای ساخته نشده، زمینهای رها، محیطهای روستایی، و یا حداقل باغچه کوچکی در حیاط خانه، در تماس بودهایم.**
از این رو، فضای یک باغچه و مزرعه کوچک، که امکان لمس پدیدههای زیستی را در مقیاس خود برای کودکان فراهم آورد، شبیهسازیای است از بستر طبیعی که ذکر شد. روند فعالیتهای یک باغچه، بیش از اینکه به دنبال نتایج ملموس و عینی، مثل به بار نشستن یک گیاه و برداشت محصول برای کودک باشد، در پی فراهم آوردن شرایطِ تجربه کردن المانهای زیستی است. مانند بوییدن و چشیدن خاک، مشاهده و لمس موجودات ریز و درشت یک مزرعه، به وجد آمدن از جوانه زدن یک دانه، تماشای جمع شدن آب باران در یک سطل، شنیدن صدای باد در برخورد با شاخ و برگها و... .
امروز فضای مدرسه در شهر، مانند بسیاری از فضاهای دیگر شهری، معمولاً پیوند ملموسی با طبیعت ندارد. کودکان و نوجوانان بیشتر ساعات زندگی خود در طول سال تحصیلی را در فضای مدرسه سر میکنند. زنگهای تفریح و زنگ کلاسهای دیگر، کمتر فعالیتی برای برقراری پیوند و ارتباط دانشآموز با طبیعت و محیط زیست دارد و فعالیتی که تمرکزش مستقیماً بر روی لمس و استفاده از دستان دانشآموز باشد و خلاقیت آنها را برانگیزد، در مدارس کمتر طراحی شده است.
از طرف دیگر زندگی شهری، و حاضر و آماده بودن همه چیز در سبد خرید خانواده از فروشگاهها، کمتر این کنجکاوی را در ذهن دانشآموزان شکل میدهد که یک محصول خوراکی، چطور آماده جلوی آنان قرار میگیرد؟ آیا تا به حال برای خود خوردنی کاشتهاند؟ شاید برخی از دانش آموزان باشند که ندانند کاهو چطور رشد میکند تا بتواند یک ظرف سالاد را پر کند؟ یا گوجه فرنگی چه مدت طول میکشد که میوه بدهد و بعد چطور میتوانیم آن را تبدیل به رب کنیم؟ یا به طور کلیتر، وقتی از خاک و دانه حرف میزنیم، دقیقاً از چه چیزی حرف میزنیم؟ اینها سوالهایی است که شاید کنجکاوی کمتری برای شکل گرفتنشان در ذهن یک کودک یا نوجوان شهرنشین وجود داشته باشد.
برای پر کردن خلائی که به آن اشاره شد، وجود یک باغچه در فضای مدرسه ، چه در ابعاد کوچک و چه بزرگ، این فرصت را برای دانشآموزانی که بیشتر ساعات عمرشان در زمان تحصیل در مدرسه است، به وجود میآورد تا کمی دست به تجربه بزنند؛ آستینهایشان را بالا بزنند و دستشان را حسابی خاکی کنند. فصل پاییز که در ایران همزمان با آغاز مدارس است، فصل آمادهسازی بسترهای باغچه و فراهم آوردن شرایط رشد گیاه است. تا زمان کاشت که اواخر زمستان است، بهترین موقع برای تهیه «کمپوست» از دورریزهای سبز مدرسه و دورریزهای قهوهای در حیاط مدرسه و اطراف آن توسط دانشآموزان است.
طراحی ظرفی از مواد بازیافتی، خود تجربهای جستجوگرانه برای دانشآموزان است. کمپوست کود سبزی است که در یک چرخه طبیعی و تبادل انرژی بین المانهای طبیعی مانند نور، باد، رطوبت، حشرات و ... به وجود میآید. به علاوه در فصل پاییز طراحی ظرف و فضایی برای جمعآوری آب باران برای همه طول سال، از راههای طراحیِ یک سیستم آبیاری پایدار برای باغچه است.
پس از انجام این فعالیتها، طراحی باغچه از مواد بازیافتی در فضای مدرسه میتواند توسط خود دانشآموزان صورت پذیرد، تا در اواخر زمستان، پای بذر و کاشتن به میان آید و نشا و کاشت گیاهان اتفاق افتد. به علاوه فراهم آوردن محیطی برای حیوانات و حشرات مزرعه از دیگر المانهای اتصال دهنده کودک و نوجوان با طبیعت است.
باغچهها در فضای مدرسه میتوانند هر ابعادی داشته باشند، با توجه به مقاطع تحصیلی هر مدرسه، و شرایط و امکانات فضای هر مدرسه نوع طراحی و اجرای باغچه ممکن است متفاوت باشد. به عنوان مثال، برای دانشآموزان مقطع ابتدایی، اندازه، شکل، نوع بستر باغچه و همچنین نوع گیاهان و بذرهای انتخابی برای کاشت، با دانشآموزان نوجوان در مقاطع بالاتر تفاوت دارد.
بعضی از گیاهان به حوصله و تلاش و زمان بیشتری برای رشد و محصول دادن نیاز دارند که شاید از حوصله کودکان مقطع ابتدایی و پایینتر، خارج باشد و بعضاً آنها را از کار کشاورزی و باغبانی ناامید و خسته کند. بهتر است تمامی مراحل راهاندازی باغچه، تا حد امکان با مشارکت و همفکری خود دانشآموزان شکل گیرد، چرا که چیزی که خود دانشآموزان در تمامی مراحلش؛ از طراحی تا ساخت، دست داشته باشند، تعلق خاطر بیشتری به آن پیدا خواهند کرد.
کلاسها، کارگاهها و زمانبندی آنها بستگی به سن دانشآموزان، فعالیتهایی که قبلاً در این زمینه انجام دادهاند و نوع برنامهریزی آموزشی هر مدرسه میتواند کمی تئوری، فعالیتهایی برای آمادگی کشاورزی، بازی، مشارکتی و گاهی از جنس طراحی باشد. در طول این کارگاهها، علاوه بر همکاری و کار گروهی، بچهها با تجربه کردن یاد میگیرند چطور خودشان از باغچهشان در طول سال نگهداری کنند.
نتیجه فعالیتهای یک باغچه در فضای مدرسه
در طی فعالیتهای یک باغچه در فضای مدرسه در هر سال تحصیلی، ویژگیهای زیر در دانشآموزان، به ویژه در سنین اول دبستان، شکل گرفته و یا تقویت میشوند:
۱. لمس و پیوند با طبیعت و تجربه تنوع زیستی
۲. آشنایی با فصول مختلف کشاورزی و فعالیتهای متفاوت هر فصل
۳. شکلگیری روحیه مشارکتی و تقویت ذهنِ خلاق کودک
۴. درک مفهوم انتظار و صبوری
۵. مواجهه با ترسها (ترس از حشرات و ...) و تلاش برای حل آنها
۶. توانایی حل مسئله
۷. توانمندتر شدن در به کارگیری دستها و استفاده از ابزار
۸. آشنایی و درک مفهوم تجزیه و بازیافت و چرخه طبیعتی در ۱ مزرعه
۹. آشنایی و درک مراحل کاشت، داشت و برداشت محصول
۱۰. شناخت و لمس حیوانات یک مزرعه
۱۱. درک مبانی اولیه مباحث آموزشی مانند، ریاضی (تعداد گیاهان در هر کرت باغچه)، علوم (چرخهزیستی گیاه)، هنر (تفاوت رنگها)، اجتماعی (تعامل در کارها با یکدیگر) و ...
باغچه یا مزرعه مدرسه، مانند حیاط، زمین بازی، کلاس، زنگ مدرسه و ... میتواند تبدیل به یکی از المانهای جدانشدنی هر مدرسه، چه در شهر و چه در روستا شود. باغچهای که تماماً توسط دانشآموزان ساخته و پرداخته میگردد، حتی شاید بیشتر از دیگر عناصر مدرسه احساس تعلق و مسئولیت را به آنان القا کند.
به علاوه مربیان و معلمان مدارس، میتوانند در کنار دانشآموزان قرار گیرند و در محیط یک مزرعه که با فضای کلاسها تفاوت بسیار دارد، به تبادل تجربه بپردازند. رویدادهای مناسبتی، جشنوارههای فصلی و میان منطقهای، نمایشگاه و ... مرتبط با فعالیتهای هر مزرعه در مدارس میتوانند شکل بگیرند و در یک فضای تعاملی، تجربیات مدارس مختلف به اشتراک گذاشته شوند.
به علاوه با توجه به صنعتی شدن شهرها، فضای بازیافتی باغچههای مدارس فرصت مناسبی برای اصلاح تدریجی این سبک زندگی مصرفگرا در شهرهاست. همچنین هزینههای راه اندازی یک باغچه در مدرسه در مقایسه با دیگر هزینهها، بسیار مقرون به صرفه است، به خصوص اگر با رعایت اصول پایداری طراحی شوند. در پایان شاید بتوان گفت، محیط یک مزرعه، تنها محیط یک مدرسه است که حواس پنجگانه دانشآموزان را در یک فضای واحد درگیر مینماید و یادگیری تجربی را رقم میزند.
* جملات ستارهدار از کتاب کودک و طبیعت، ویراستۀ پیترکان، استفن کلرت - ترجمه عبدالحسین وهابزاده برداشته شدهاند.
بیشتر بخوانید