حق و ذوق آموزش را برای کودکان کم توان حفظ کنید
نویسنده: احمد آملی
رییس اسبق سازمان آموزش و پرورش کودکان استثنایی پیش از آنکه سمت خود را واگذار کند، اعلام کرده بود که حدود ۷۰۰۰۰۰ کودک استثنایی در کشور از حق دسترسی به نظام آموزشی محروماند که با نگاهی به قطعنامه برابر سازی فرصتها برای اشخاص کم توان - مصوب ۱۹۹۲ مجمع عمومی سازمان ملل متحد، علت اساسی این اتفاق را باید در فقر اقتصادی و فرهنگی جست وجو کنیم.در حالی که تعداد دانش آموزان کم توان کشور هنوز از رقم ۹۵۰۰۰ نفر فراتر نرفته است. پیش تر یکی از مدیران مدارس استثنایی اعلام کرده بود که کتابهای درسی منطبق با توانمندیهای کم توانان ذهنی نیست و با وجود تحولات ایجاد شده در کتب درسی اما هنوز هم نیازمند بازنگری کارشناسانه از سوی معلمان و کارشناسان مرتبط است. متاسفانه آمارهای ارائه شده پس از سال ۸۴ درباره شناسایی چنین کودکانی، از نظر برخی کارشناسان مورد تردید است و بنابراین میتوان گفت که آمار دقیقی از محرومیت چنین کودکانی از دسترسی به نظام آموزشی در دست نیست.
اما با توجه به رکود تورمی ایجاد شده در دولت دهم نمیتوان نسبت به ورود این دانش آموزان به چرخه آموزشی خوش بین بود. از یک سو قیمت لوازم تحریر چندین برابر شده و از سوی دیگر، برخی از سرپرستان خانوار به علت رکود تولید، بیکار شدهاند و در چنین شرایطی، کودک استثنایی هم در حصار تنگ منزل محبوس شده که این وضعیت، انواع اختلالات رفتاری و فشار روانی را در خانواده ایجاد میکند. اما در نگاهی به وضعیت موجود آموزشی اگرچه نمیتوان آن را نامطلوب اطلاق کرد اما مسائلی همچون ایاب و ذهاب دانش آموزان و توانبخشی معلولان جسمی و ذهنی نیازمند بازنگری است.در اواخر دهه ۷۰ آموزش و پرورش بدون محاسبه آینده نگرانه، هزینه ایاب و ذهاب کودکان استثنایی را رایگان اعلام کرد اما چند سال بعد خواهان مطالبه هزینه ایاب و ذهاب حتی از خانوادههای فرودست شد و خانوادههایی که از حداقل درآمد برخوردار بودند شدیدا در مضیقه مالی قرار گرفتند. از سوی دیگر تا مشخص شدن وضعیت ایاب و ذهاب که بعضا تا یک ماه طول میکشید، هم کودک و هم خانواده با مشکلات فراوان در رفت و آمد به مرکز آموزشی مواجه بودند.
نکته دیگر آنکه توانبخشی ذهنی و جسمی مستلزم حضور مستمر کاردرمان و فیزیوتراپ استاندارد است در حالی که حتی در مدارس استثنایی ما، این امکانات در حداقل است آن هم در حالی که میتوان با استخدام چنین کارشناسانی در آموزش و پرورش، این نقیصه را جبران کرد یا برنامه ریزی دقیقی برای دسترسی محلی این کودکان به کلینیک های خصوصی و دولتی ایجاد کرد. لازم به یادآوری نیست که لوازم کمک آموزشی برای کودکان استثنایی مهم تر از کتابهای درسی است اما این اقلام هنوز نطبق با سرانه کودکان استثنایی تولید نمیشود.باید توجه کرد که آموزش و پرورش استثنایی کشور، سالهاست که موضوع نظام تلفیقی را در دستور کار قرار داده اما علت کند بودن روند فعال شدن این نظام را باید در زمان ورود کودکان به مقطع آمادگی دانست.
چنان که مطابق بخشنامه سال ۱۳۷۰ کودک استثنایی باید در مهدهای کودک پذیرش شود و مربیان ویژه با اختصاص یارانه حداکثری به تربیت این کودکان مشغول باشند اما سازمان بهزیستی تاکنون اقدام موثری در این زمینه انجام نداده چنان که تعداد این کودکان در مهدهای کودک به لحاظ نگرش منفی حاکم، ملموس نیست در حالی که تجربیات علمی ثابت کرده که اگر کودک استثنایی از دوران مهد کودک، تحت پوشش قرار گیرد کودکان عادی در مدارس آنان را به گرمی پذیرا خواهند شد.دانش آموز کم توان باید برای توانمندی ذهنی و جسمی از برنامههای دیگری نظیر تئاتر درمانی، موسیقی درمانی و ریتم درمانی بهره مند شده و در هر کلاس مدرسه امکان پخش فیلمهای آموزشی موجود باشد.متاسفانه خانواده این کودکان به علت نگرش منفی جامعه از بردن فرزند خود به پارک هراس دارند در حالی که مربیان میتوانند در تشویق خانوادهها برای بردن کودک به پارک و میهمانی موثر باشند.لازم به ذکر است که برای کودک کم توان به دلیل نیاز به مراقبتهای بیشتر، وجود مددکار اجتماعی بسیار اهمیت دارد. مددکاران اجتماعی باید هر هفته به منازل کودکان سر زده و از مشکلات و توانمندیهای کودک در خانواده گزارش تهیه کنند. پیش حرفه آموزی هم که از مهمترین جنبههای توانبخشی است باید از جذابیتهایی برای جلب کودک برخوردار باشد زیرا پیش از حرفه آموزی، آمادگی ورود به مدرسه را برای کودک ایجاد میکند بنابراین باید با ویژگیهای کودک مطابقت داشته باشد.