فکر و زبان
نویسنده: احمد سمیعی
مسئله رابطه فکر و زبان از دیرباز توجّه لغویّونو فیلسوفان را بهخود جلب کرده و مطالعه سوابق آن خود موضوع پژوهشی مستقل تواند بود. مراد نگارنده در این مقاله مرور آراء متقدّمان در این باب نیست، بلکه به دست دادن خلاصهای از آرائی که زبانشناسی و روانشناسی معاصر درباره مناسبات فکر و زبان عرضه داشته است.
در بررسی رابطّ فکر و زبان رشتههای متعدّد معارف انسانی دخیل میشوند و از این جهت دامنه پژوهش گستردگی کمنظیری مییابد.بعلاوه، در هر یک از رشتههای درگیر پیچیدهترین و پرجنجالترین مباحث با این مسئله رابطه پیدا کند.
در سالهای اخیر، رشته علمی نسبتا نو سال زبانشناسی توانسته است مرکز بحث در این موضوع شود و در پرتو دستاوردهای آن، مسئله با برداشتی تازه طرح گردد.باید اذعان کرد که زبانشناسی این امتیاز یا دست کم تسجیل آن را تا حدّ زیادی مرهون نعام چومسکی است. در حقیقت، مسئله رابطه فکر در زبانشناسی نیز با تازهترین دریافتها و مفاهیم پیوند یافته است.
برای ورود در مبحث، ابتدا مواضع ویگوتسکی را که در اثر جالب او به نام فکر و زبان ۱ بیان شده است، خلاصه میکنم؟ سپس به شرح گرایشهای عمده دیگری که به ویژه در جهان معاصر در این باب وجود دارد میپردازم.
ویگوتسکی رابطه فکر و زبان را با دیدی تازه میبیند.این دید هم با نظرگاه رفتار گرایان، که پدیدههای زبانی را بر پایه اصل انگیزه و پاسخ توضیح میدهند، فرق دارد و هم با دیدگاه عقلگرایان.به نظر ویگوتسکی برای تحلیل رابطه فکر زبان روش درخوری اختیار نشده است.وی روش تجزیه به عناصر را که بر روش معمول در مطالعات زیستشناسی منطبق است، برمیگزیند.روش تجزیه به عناصر مبتنی بر این فرض است که لفظ و معنی دو عنصر مجزّا و مستقلّ از کیدیگرند، لذا بر آن است که خواص اندیشه کلامی را از راه تجزیه آن به لفظ و معنی بیان کند و حال آنکه هیچیک از این دو مؤلّفه به تنهایی خواصّ کلّ، یعنی اندیشه کلامی، را دارا نیستند.ویگوتسکی به جای تجزیه به عناصر، تجزیه به واحدها را مینشاند.وی میگوید: معن جزء لا ینفکّ لفظ است و از این لحاظ شاید چنین به نظر آید که پدیدهای است گفتاری، امّا از جهت روانشناسی، معنی هر لفظ حاصل تعمیم است و از این جهت میتوان معنی را پدیدهای فکری دانست.به عبارت دیگر، معنی هر لفظ از حیث تجسّم فکر در گفتار پدیدهای است فکری، و از حیث صراحت یافتن فکر در لفظ پدیدهای است گفتاری.بدین سان، در معنی لفظ، اندیشه و گفتار یگانگی مییابند.لذا واحد مورد مطالعه باید جامع لفظ و معنی باشد.
نباید چنین تلقّی شود که لفظ لباس معنی است یا لفظ پوست است و معنی مغز و لفظ در حیات درونی معنی تأثیری ندارد.معنی لفظ پرورده میشود و رشد میکند.فکر مقورن به کلام از ابتداییترین تعمیمها تا مجرّدترین مفاهیم پیش میرود و در این روند صرفا محتوای لفظ نیست که دگرگون میشود، شیوه تعمیم واقعیّت و بازتاب واقعیّت در لفظ نیز تغییر میکند.از دزدگاه روانشناسی گشتالت ۲ نیز رابطه میان لفظ و معنی رابطهای ساده تلقّی شده است؛ به گونهای که در آزمایشها، شکلگیری نخستین الفاظ معنیدار کودک همانند عملکردهای هوش در میمون پنداشته میشود.
ویگوتسکی در تحلیل مبتنی بر یکی بودن فکر و زبان؛ که در این حال، رابطه اصولا نفی میشود، چون رابطه میان شئ و خودش بیمعنی است.
مقاله کامل را از بخش پیوست دریافت کنید.