برداشتهای متفاوت از اصول یکسان در تعلیم و تربیت کودکان
در فرهنگ ایرانی، کودکان همیشه جایگاه خاصی در خانواده دارند. توجه به تربیت و مراقبت شبانه روزی از آنها به حدی جدی و دارای اهمیت است که بویژه این روزها گاه توجه به آسایش و راحتی کودکان تمام روابط در نظام خانواده را تحت تأثیر قرار میدهد. با این همه چرا اغلب نارضایتی از تربیت فرزندان در میان خانوادهها مشهود است و والدین گمان میکنند با وجود همه تلاش و احساس مسئولیت و تعهدی که در قبال فرزندانشان دارند، باز هم آنچه حاصل میشود برایشان رضایتبخش نیست. این موضوع به باور بسیاری از کارشناسان تعلیم و تربیت شاید ریشه در نوع نگاه مردم و خانوادهها به اصولی دارد که در تربیت کودکان باید مورد توجه قرار بگیرد.
چنانچه صحنهها و گفت و گوهایی از این دست را در بسیاری از خانوادهها میان پدر و مادرها و فرزندانشان براحتی میتوان دید و شنید: «بچه بگیر بشین دیگه. از صبح اعصابمو خرد کردی. هی اینور و اونور میکنی. یک لحظه هم آروم نداری. بذار بابات بیاد ... ای بچه بی تربیت! این چه کاری بود کردی؟ ها؟ دیگه نمی دونم با تو چکار کنم. همش خرابکاری میکنی. وایسا بابات که بیاد میگم تنبیهت کنه.»
کودک ۳ ساله اما بی توجه به این تهدیدها و هشدارها به بازی و شیطنت مشغول است؛ انگار نه انگار که مادرش با او سخن میگوید. اسباب بازیهایش را از این سوی خانه به آن سو میبرد، به وسیلههای خانه دست می زند، تلویزیون را چندباره روشن و خاموش میکند و خلاصه کاری نمانده که از نظر مادرش نکرده باشد. زن جوان خسته و درمانده در گوشهای از خانه نشسته، نمیداند دیگر با او چه کند. غروب آن روز گوشهای پدر کودک، شنوای همه گلایههای مادر است. مادر میگوید نمیداند از دست شیطنتها و خرابکاریهای کودک چه کند. از نظر او رفتار کودکش غیر طبیعی است و از این مینالد که چرا مثل خیلی از بچههای دیگر آرام در گوشهای نمینشیند. چرا همواره دوان دوان از این سو به آن سو میرود و به وسیلههای خانه به ویژه آشپزخانه دست می زند و آنها را به هم میریزد. پدر هم کم و بیش چنین عقیدهای دارد. چند بار کوشیده با تشر زدن و ترساندن کودک، او را بیشتر در کنترل خود درآورد اما نتیجهای نبخشیده. پدر هم نمیداند دیگر چه کند. مادر هم نمیداند. در واقع هیچکدام نمیدانند.
کودک خوب یعنی کودک آرام
بسیاری از پدرها و مادرها میپندارند کودک خوب یعنی آن که آرام در گوشهای بنشیند، با اسباب بازیها مشغول باشد و هر زمان که خودشان اراده کردند و از او خواستند، خودش را با شیطنتهای بی خطرش شیرین کند! اگر کودکی بیش از استاندارد (یعنی اندازهای که خود پدرها و مادرها آن را مجاز میدانند) تحرک و شیطنت داشته باشد از دید آنان مشکل دارد؛ از این روست که تنبیه بسیاری از کودکان از سنی آغاز میشود که اساساً در آن زمان موضوعیتی ندارد، مثلاً ۲ یا ۳ سالگی. این مسئله میتواند در آینده و مسیر تربیتی کودک آثار نامطلوب برجای بگذارد. برخی از پدرها و مادرها از دریچه منطق خود رفتارهای کودکان را ارزیابی میکنند. به اعتقاد آنان وقتی به کودک گفته میشود که فلان کار خطرناک یا بد است او باید برای همیشه به سراغ انجام دادن آن کار نرود اما کودک همچنان و چندباره بر انجام آن اصرار دارد. البته چنین مسئلهای با منطق و عقل بزرگسالانه منافات دارد، از دید آنها حتماً مشکلی وجود دارد. اینگونه است که باید با استفاده از ابزارهایی که معمولاً تنبیه است جلوی آن را گرفت. در واقع بیشتر آنان از اصول و شیوههای تربیتی کمترین بهرهای نبردهاند که چنین میاندیشند.
آموزش تربیت کودک به پدر و مادرها
برگزاری دورههای آموزشی شیوه تربیت کودک برای پدرها و مادرهایی که هنوز بچه ندارند و در انتظار آنند بسیار ضروری به نظر میرسد. نهادهای متولی باید زمینه آموزش مناسب پدران و مادران را فراهم آورند و یافتههای علمی کارآمدی را با زبان سادهتر در اختیار آنان بگذارند. تربیت کودک موضوعی بسیار حساس و ظریف است و «ندانستنها» به شدت به فرآیند یادشده آسیب میرسانند.
نویسنده: مژگان جعفری