ویگوتسکی میراث فراموش شده
استاد: دکتر حسن احدی
دانشجوی دکتری: حسن علی ویسکرمی
لو ویگوتسکی در سال ۱۸۹۶ در یک خانواده یهودی طبقه متوسط به دنیا آمد، او دومین فرزند از هشت کودک خانواده بود. ویگوتسکی در ایام طفولیت، کودکی پیشرس بود. تعلیم و تربیت او به طور فنی صورت نگرفته بود. سالها از وجود مربیان خصوصی برخوردار بوده و فقط در دوره دبیرستان به گیمنازیوم یهودی راه یافت. مربی خصوصی ویگوتسکی سولومان آشپز بود که در رشته ریاضی تحصیل کرده بود اما میتوانست همه دروس را تدریس کند. علایق ویگوتسکی عمدتا به قلمرو علوم انسانی و اجتماعی معطوف بود. در شعر روسی، از آثار کلاسیک پوشکین و تئودور تیچیوف گرفته تا شاعر نو پرداز آلکساندر بلوک و بعدا در شعر بوریس پاسترناک خبره بود. وی به ویژه به نثر ایوان بانین علاقه داشت و بعدها رمان کوتاه «نفس آرام»، او را به عنوان نمونه عالی تعارض میان صورت و محتوا مورد استفاده قرار داد. نخستین علاقه ویگوتسکی به علوم اجتماعی به فعالیت وی در یک بحث باشگاهی مربوط میشود که توسط دانشجویان گیمنازیوم که به تاریخ و فرهنگ یهود علاقه مند بود تشکیل شده بود. ویگوتسکی در دستیابی به فرا سوی صرف تاریخنگاری کوشید مسئله فرهنگ یهودی را با یکی از قوانین تاریخ بر مبنای فلسفه هگل ترکیب کند. علاوه بر تاثیر هگل روی ویگوتسکی، عامل دیگری که روی ویگوتسکی جوان تثیر فراوان گذاشت، آشنایی او با کتاب تفکر و زبان اثر زبان شناس اوکراینی قرن نوزدهم به نام الکساندر پوتپ نیا میباشد ویگوتسکی و پیاژه هم عصر بودند و هر دو در یک سال متولد شدند، اما به خلاف پیاژه که ۸۴ سال زندگی کرد ویگوتسکی در ۳۸ سالگی بر اثر بیماری سل در گذشت نظریه معروف رشد یا تحول شناختی ویگوتسکی به نظریه اجتماعی- فرهنگی رشد شهرت دارد. نظریه ویگوتسکی تا سالها پس از مرگ او برای دنیای خارج از روسیه ناشناخته بود، اما پس از ترجمه آثارش به زبان انگلیسی به سرعت مورد توجه دانشمندان و مربیان کشورهای مغرب زمین قرار گرفت. بنا به گفته که اسلاوین (۲۰۰۶)، نظریه ویگوتسکی اکنون در روانشناسی رشد یک نیروی قدرتمند است و بسیاری از انتقادهایی که او بیش از ۶۰ سال پیش به نظریه پیاژه وارد کرده بود هنوز هم مطرحاند (سیف، ۱۳۸۷).
در مقاله ای تحت عنوان «ميراث فراموش شده ويگوتسکي» اثر ولف میچل روت، از دیدگاه ویگوتسکی به عنوان بهترین راز علمی مسکوت نگه داشته شده یاد کرده این نظریه تحت عنوان نظریه فعالیت فرهنگی- تاریخی که نتیجه پروپوزل ویگوتسکی بود برای اولین بار منتشر و بعدا توسط دو تن از دانشجویان او بنامهای لئونتیف و لوریا گسترش یافت. اندیشههای آ. ان. لئونتیف به نظریه فرهنگی تاریخی فعالیت یا به طور خلاصه به نظریه فعالیت شهرت دارد. در حقیقت، لئونتیف اندیشههای ویگوتسکی را تکمیل کرد و از نظریه او شکل تازه ای به نام نظریه فعالیت ارائه داد. با این حال هر آنچه ویگوتسکی در طول زندگی خود بدست آورده در نظریه لئونتیف حفظ شده است. روت و ک (۲۰۰۷)، در مقایسه نظریههای لئونتیف و ویگوتسکی، گفتهاند «دانشمنداني که کارهايشان را بر فلسفه ويگوتسکي بنا مي گذارند عموما رويکرد خود را» فرهنگي- اجتماعي» مینامند در حالی که پیروان لئونتیف ترجیح میدهند که رویکردشان، فرهنگی- تاریخی، شناخته شود
مفاهیم نظری عمده
اهمیت فرهنگ و زمینه اجتماعی- تاریخی در تحول شناختی
کارکردهای نخستین و عالی ذهنی
درونی سازی
تفکر و زبان
خود نظم دهی
منطقه تقریبی رشد
تکیه گاه سازی
کاربردهای آموزشی
مقایسه نظریههای رشد شناختی ویگوتسکی و پیاژه
دیدگاه فرهنگی- اجتماعی ویگوتسکی
امروزه روان شناسان اذعان دارند که فرهنگ، از طریق تعیین کردن اینکه کودک چه چیز را درباره جهان خواهد آموخت و چگونه این آگاهی را بدست خواهد آورد، رشد شناختی او را شکل میدهد. دختران جوان قبیله زیناکان تیکو - از سرخ پوستان جنوب مکزیک - روشهای پیچده دوختن لباس را از طریق آموزشهای غیر رسمی از بزرگسالان جامعه، میآموزند. در برزیل، کودکان فقیری که در خیابان، شیرینی و شکلات میفروشند، بدون رفتن به مدرسه و تنها به منظور خرید شیرینی و شکلات از عمده فروشان، فروش و یا مبادله پایاپای شیرینی و بدست آوردن سود، مهارتهای ریاضی پیچیده ای را میآموزند. فرهنگهایی که برای همکاری و مشارکت، ارزش و اهمیت قائلاند، این تواناییها را پیش از همه تواناییها انتقال میدهند؛ اما آن فرهنگهایی که رقابت را تشویق میکنند، مهارتهای مربوط به رقابت را در کودکانشان بوجود میآورند (بیکرمن و همکاران،۱۹۹۰ سیسی و روآزی، ۱۹۹۴). مراحلی که بوسیله پیاژه، مورد مشاهده قرار گرفت بدین دلیل که تا حد زیادی منعکس کننده انتظارات و اعمال فرهنگهای غربی است، لزوما برای همه کودکان، مراحلی طبیعی محسوب نمیشود (راگوف و چاواجای، ۱۹۹۵). اصلیترین سخنگوی نظریه فرهنگی اجتماعی (که تاریخی اجتماعی نیز نامیده میشود) روان شناسی روسی بود که بیش از ۵۰ سال پیش در گذشت. لو سیمنوویچ وایگوتسکی، در هنگام مرگ که بدلیل بیماری سل به وقوع پیوست، تنها ۳۸ سال داشت؛ اما در طی همین مدت، بیش از صد کتاب و مقاله علمی خلق کرد. برخی از ترجمههای آثار او که هم اینک در اختیار ماست مربوط به سالهای (۱۹۷۸، ۱۹۸۶، ۱۹۸۷، ۱۹۹۳ و ۱۹۹۷) میباشد.
کار وایگوتسکی زمانی آغاز شد که او به منظور بهبود تدریس خود، در حال مطالعه پیرامون یادگیری و رشد بود (ونیک و پوتنی، ۲۰۰۲). در مدت کوتاه عمر خود، وایگوتسکی، درباره زبان و تفکر، روان شناسی هنر، یادگیری و رشد و «آموزش دادن به دانش آموزان داراي نيازهاي خاص»، مطالبی را به رشته تحریر در آورد. کتابهای او، سالهای متمادی، تنها بدلیل اینکه دارای منابعی از روان شناسان غربی بود، در روسیه توقیف شدند؛ اما در ۲۵ سال گذشته و در پی کشف دوباره مطالعات و کارهای او بود که ایدهها و نظریات ویگوتسکی درباره زبان، فرهنگ و رشد شناختی به اصلیترین و تاثیرگذارترین دیدگاه در روان شناسی و تعلیم و تربیت، بدل شده و جایگزین مناسبی را برای بسیاری از نظریات پیاژه، فراهم آورده است (جان- اشتاینر و مان، ۱۹۹۶ مک کازلین و هیکی، ۲۰۰۱ وینک و پوتنی، ۲۰۰۲).
ویگوتسکی بر این باور بود که اعمال و رفتار انسان در یک فضای فرهنگی رخ میدهد و درک و فهم رفتار او بدون توجه به این فضا، امکان پذیر نیست. یکی از اصلیترین نقطه نظرات او این بود که فرایندها و ساختارهای ذهنی ویژه ما، محصول تعاملمان با دیگران است. این روابط متقابل اجتماعی، چیزی فراتر از تاثیراتی ساده بر رشد شناختی هستند. آنها حقیقتا ساختارهای شناختی و فرایندهای فکری ما را خلق میکنند (پالینسکار، ۱۹۹۸). در حقیقت، ویگوتسکی، رشد را تبدیل «فعاليتهاي مشترک اجتماعي» به» فرايندهاي دروني شده»، مي دانست (جان- اشتاينر و مان، 1996، ص. 192). ما در ادامه به بررسي دو موضوع (مبحث) از کارهاي ويگوتسکي خواهيم پرداخت. اين دو موضوع که چگونگي شکل گيري يادگيري و تفکر را به وسيله فرايندهاي اجتماعي توضيح مي دهند، عبارتند از:» منابع اجتماعي تفکر فردي» و «نقش ابزارها بويژه زبان در يادگيري و رشد». (ورش، ۱۹۹۱ ورش و تولویست، ۱۹۹۲).
منابع اجتماعی تفکر فردی
ویگوتسکی، میپنداشت که «هر نوع کارکرد مربوط به رشد فرهنگي يک کودک، دوبار نمود مي يابد: ابتدا، در سطح اجتماعي و آنگاه در سطح فردي، ابتدا در ميان افراد (ميان روان شناختي) و پس از آن، در درون کودک (درون روان شناختي)(1978، ص. 57). به عبارت ديگر، فرايندهاي عالي ذهني، ابتدا در بين افراد، در طي فعاليتهاي مشترک آنها و در هنگامي که مشغول» هم سازندگي» هستند، پدیدار میشود. پس از آن، کودک این فرایندها را درون سازی و به بخشی از رشد شناختی خود تبدیل میکند. به عنوان مثال، کودکان در ابتدا، زبان را در جریان کار با دیگران (فعالیتهای اجتماعی) و به منظور کنترل رفتار دیگران بکار میبرند («خواب، نه» یا «من شيريني مي خوام»)؛ اما پس از آن، همانگونه که در بخش بعدی نیز خواهید دید، کودک میتواند با استفاده از گفتار خصوصی (رو زمین نریز) رفتار خود را کنترل کند. بنابراین، برای ویگوتسکی، روابط متقابل اجتماعی، چیزی بیش از یک تاثیر ساده بود. برای او، این روابط، منشا فرایندهای عالی ذهنی نظیر حل مساله بودند. به این مثال توجه کنید:
«کودک 6 ساله اي اسباب بازي اش را گم کرد و براي پيدا کردنش از پدرش کمک خواست. پدر از او پرسيد: آخرين بار آن اسباب بازي را کجا ديده است؟ کودک جواب داد: يادم نمي آيد. پدر يک سري سوال از او پرسيد: تو اتاقت اون رو داشتي؟ بيرون چطور؟ خونه همسايه؟ جواب کودک به همه اين سوالات،» نه» بود. وقتی که پدر پرسید: داخل ماشین نیست؟ کودک جواب داد: فکر میکنم اونجا باشه و برای آوردن اسباب بازی به سراغ ماشین رفت (تارپ و گالیمور، ۱۹۸۸، ص. ۱۴).
چه کسی جای اسباب بازی را به یاد میآورد؟ جواب درست، این است که «نه پدر و نه دختر»، بلکه هر دوی آنها با هم. به یاد آوردن و حل مساله، محصول «هم - سازندگي» در جریان رابطه متقابل بین دو نفر بود؛ اما ممکن است کودک، این راهبردها را برای دفعات دیگری که چیزی را گم میکند، درونی سازد. بدین ترتیب، کودک در برخی مواقع، قادر خواهد بود تا به صورتی مستقلانه، برای حل اینگونه مسائل، اقدام کند. بنابراین، همانند راهبرد مورد استفاده برای یافتن اسباب بازی، کارکردهای سطح بالای ذهنی نیز، پیش از آنکه در درون کودک وجود داشته باشند، ابتدا در جریان ارتباط میان یک کودک و یک «معلم»، پدیدار میشوند (کوزولین،۱۹۹۰).
مثال دیگری نیز از منابع اجتماعی تفکر فردی وجود دارد. گاهی اوقات، منبع اجتماعی، دانش آموزان دیگرند و نوع تفکر درگیر در موقعیت، استدلال است. ریچارد اندرسون و همکاران (۲۰۰۱) در این باره تحقیق کردند که چگونه دانش آموزان کلاس چهارمی شرکت کننده در گروههای کوچک بحث گروهی، ترفندهای استدلالی را برای خود انتخاب کرده و به کار میبرند. ترفند استدلالی، قالب خاصی است مثل «من فکر مي کنم/ موضع/ چونکه/ دليل/ که دانش آموز در جريان بحث، موضع و دليل را تکميل مي کند. به عنوان مثال، دانش آموزي ممکن است بگويد:» من فکر مي کنم که بايد گرگها را به حال خودشان گذاشت، چون که آنها به کسي صدمه نمي زنند».
نوع دیگر ترفند استدلالی، اگر/ عمل/ پس/ پیامد بد/ است; مثل اگر گرگها به دام انداخته نشوند، در این صورت آنها هم گاوها را خواهند خورد. انواع دیگر ترفندهای استدلالی، مشارکت افراد را کنترل میکنند. به عنوان مثال، شما چه فکر میکنید/ اسم/؟ یا «اجازه دهيد/ اسم/ صحبت کند».
پژوهش اندرسون، ۱۳ نوع گفتگو و مباحثه را مشخص کرد که برای اداره کردن بحث، وادار کردن دیگران به شرکت در بحث، بیان موضع و دفاع از آن و نحوه برخورد با اشتباهات و سردرگمیها، مفید و کمک دهنده بودند. محققین دریافتند که هر گاه استدلال مناسبی از طرف یک دانش آموز بکار میرفت، آن استدلال در میان دانش آموزان دیگر نیز گسترش مییافت و ترفند استدلالی، بیشتر و بیشتر در جریان بحث مورد استفاده قرار میگرفت. بحث آزاد - بحثی که در آن، دانش آموزان از یکدیگر سوالاتی میپرسند و به آن پاسخ میدهند، برای رشد این اشکال استدلال، بهتر از بحث معلم- محور بود. با گذشت زمان (به مرور)، این روشهای مختلف بیان موضع، انتقاد از یک موضع و یا دفاع از آن میتواند تحت عنوان استدلال ذهنی و تصمیم گیری، توسط دانش آموزان درونی شود.
هم پیاژه و هم ویگوتسکی، بر اهمیت تعامل اجتماعی در رشد شناختی تاکید داشتند؛ اما پیاژه، نقش متفاوتی را برای تعامل در نظر گرفت. او بر این باور بود که تعامل اجتماعی، از طریق عدم تعادل - تضاد شناختی - به رشد کمک میکند و این عدم تعادل نیز به نوبه خود، تغییر را موجب میشود. بنابراین، پیاژه معتقد بود که بهترین تعامل، آن است که میان همسالان بوجود آید. زیرا همسالان در سطحی برابر با یکدیگر قرار دارند و میتوانند تفکر یکدیگر را به چالش بکشند. از سوی دیگر، ویگوتسکی (۱۹۷۸، ۱۹۸۶، ۱۹۸۷، ۱۹۹۳) ادعا میکند که رشد شناختی کودکان، در جریان تعامل آنها با افرادی که از لحاظ فکری تواناترند یا در سطح فکری پیشرفته تری قرار دارند- افرادی مثل والدین و معلمان - صورت میگیرد (ماشمن، ۱۹۹۷ پالینسکار، ۱۹۹۸). البته، همانطور که در مبحث فوق دیدید، دانش آموزان میتوانند هم از طریق بزرگسالان و هم بوسیله همسالان یاد بگیرند.
مقاله کامل را از بخش پیوست دریافت کنید.