طراحی موزه ای برای کودکان
طرح موزه کودکان توسط گروه معماری «ثمرسازان» ارائه شده است. این طرح با هدف ایجاد محیطی پویا برای برقراری ارتباط با کودکان و پاسخ به نیازهای این بخش از جامعه میباشد. ما در حال حاضر با کمبود جدی فضاهای حرفهای مختص کودکان مواجه هستیم و این در حالیست که کمک به کشف استعداد این گروه سنی، کمک شایانی به پیشرفت کشور در سالیان آینده خواهد داشت.
فضای موزه کودکان تلاش دارد تا تفکر کودکان را شکل داده و الگوهای تفکر صحیح و جهت گیری مناسب در شکل دادن شخصیت را آموزش دهد. در این طرح به روانشناسی رنگها توجه شده است. وجود پشت بام سبز و همچنین تراس سبز و دوستی با طبیعت، ارتباط ویژهای را مابین این گروه و محیط طبیعی ایجاد خواهد کرد.
محیطی که برای کودکان طراحی میکنیم، میبایست شامل فضاهای زیر باشد:
۱) فضاهای طبیعی (Nature space) مانند درخت و آب و موجودات زنده که اساسیترین و مهمترین فضا را برای کودکان تشکیل میدهد.
۲) فضاهای باز (Open space) فضاهای گستردهای که بچهها بتوانند به اندازه دلخواه در آن بدوند و انرژیهای درونیشان را تخلیه کنند.
۳) فضاهای راهها (Rood space) راهها و جادهها قبل از حضور ماشین، زمین اصلی بازی بچهها بوده است. راههایی هستند که بچهها در آن همدیگر را ملاقات میکنند و شبکهای است که فضاهای متنوع را به هم وصل میکند.
۴) فضاهایی برای ماجرا جویی اینها فضاهایی هستند پر از پیچیدگی، که قوه تجسم و تخیلی کودکان بواسطه بودن در این فضاها تقویت میشود
۵) فضاهای مخفی (Hide out space) استقلال کودکان از طریق این فضاهای مخفی رشد مییابد.
۶) ساختارهای بازی (Play structure space) فضاهایی هستند که با ساختار بازی دریانشان در مکانهایی که بازی اهمیت مییابد. این قبیل فضاها به عنوان زمینهای بازی شناخته شده است.
معمار یک مربی است و بعد از پدر و مادر، اولین مربی کودک است؛ تعلیم و تربیت او از طریق اشکال ساخته شدهبدست او، که محیط اطراف کودک را تشکیل میدهند، منتقل میشوند. به همین دلیل ارتباط میان کودک، معماری و فضا در بطن مساله انسانی کردن تمدن قرار دارد. کودک امروز، به دلیل رهایی از سنتهای پیشین، راحتتر از انسان بالغ میتواند خود را با تازهها یا حتی جسارتهای معماری و شهرسازی معاصر تطبیق دهد. او به راحتی میتواند طرفدار و نیز الهام دهنده اشکال تازه باشد. بنابراین باید در درجه اول برای کودک و شاید تا حدودی «بوسیله کودک» به تدریج تعادل بین فضاهای زندگی هر فرد و فرمهای معمارانه سازنده فضا را برقرار کرد.
برای دستیابی به این هدف، معمار باید از سویی کودک و فضا و خواستهای او را درک کند و نیازها و مشکلات او راشناخته و روشهای برطرف کردن آنها را بیابد و از سوی دیگر باید به محیطی که کودک امروز در آن به سر میبرد آشنا باشد و آن را به خوبی درک کند. برای تحقق این امر، معماران باید بر سرعت خود بیفزایند تا بتوانند به پای متخصصین تعلیم و تربیت، جامعه شناسان، پزشکان و روان شناسان که کم و بیش دنیای کودکی را بطور کامل شناختهاند، برسند.
پیشرفت و شناخت از خود، هم ارز و مکمل ادراک فضاست. بواسطه یک یادگیری طولانی که تمام دوران کودکی را در برمیگیرد یاد میگیریم که برفضا تسلط پیدا کنیم همانطور که یاد گرفته بودیم به وجود خود تسلط داشته باشیم. نحوه به وقوع پیوستن این یادگیری بر پایه تعادل درونی ما استوار است. به همین دلیل اولین تجربیات کودک در این رابطه بسیار مهم هستند.
تعلیم و تربیت موفق و صحیح باید بدون ایجاد برخوردهای جدی، او را در پیدا کردن موقعیتش در فضا یاری دهد تا بتواند مرکزیت خود را در آن بیابد. منظور از این فضا، یک محدوده سرد هندسی نیست بلکه هدف فضایی فعال و تأثیرگذار است. این فضا در عین حال هم دارای امنیت است و هم آزادی. فضایی که ما را دربرگرفته است در شکل گیری شخصیت ما شرکت میکند و خلوت ما را محافظت مینماید. این فضا، برحسب هر شخصی یا دوران مختلف زندگی، بزرگ و کوچک میشود.
فرد میتواند به راحتی در این فضا که به نسبت اعمال او کوچک و بزرگ میشود خود را بیابد پس فضا یک محیط عادی نیست بلکه یک واقعیت روانشناختی زنده و پویا است، این فضا نباید خود را بر ما تحمیل کند بلکه باید متناسب با شخصیت ما شکل گیرد. اما در این رابطه، دوران صنعتی ما نیز ابعاد مساله را پیچیدهتر کرده است. از ابتدای این قرن عوامل تشکیل دهنده فضا دچار تغییر و تحولات عمیق شدهاند.
پدران ما در فضایی با مقیاس انسانی زندگی میکردهاند، حال آنکه فضای امروز ابعاد متفاوتی دارد و بطور قابل ملاحظهای تغییر کرده است. ظهور شهرهای بزرگ با ساختمانهای عظیم، تراکم قابل ملاحظه انسانها، افزایش تعداد اتومبیلها، استفاده همگانی از وسایلارتباط جمعی، همه و همه محیط جدیدی را برای انسان معاصر بوجود میآورند که نه تنها هنوز بطور کامل به آن خونگرفته است بلکه به دلیل تحولات مستمر تکنولوژیکی و نتیجتاً تغییر دایمی فضاها، فرصت لازم برای خوگرفتن بهآن را نیز نمییابد.
کودکان و رنگها
رنگها در شخصیت انسانها، بخصوص کودکان تأثیر بسزایی داشته، باعث ایجاد تجربههای هیجانی از قبیل شادی، خنده، غم، اندوه، آرامش، تحریک پذیری، سکون و هیجان میشود. در کودکان این خصیصه شدت مییابد، آنان به سبب روح پاک و بی آلایش و شاد و پر طراوت خویش رنگهای زنده و مرکب که در ترکیبی مناسب با هم قرار گرفته باشند را ترجیح میدهند این موضوعی است که رد طراحی و تزئین و رنگ آمیزی فضاهای داخلی و ترکیبات مناسب رنگی فضاهای طبیعی باید مورد توجه قرار گیرد با رنگهای مختلف میتوان اندازه و وزن یکشی معین را کوچک یا بزرگ، سبک یا سنگین جلوه داد. اصولاً رنگهای گرم و روشن باعث توسعه اشیاء شده به آنها وسعت میدهند و بالعکس رنگهای سرد و تیره باعث میشوند اشیاء کوچکتر از اندازه خود به نظر آیند.
کودکان و روانشناسی رنگها
رنگها سه دستهاند:
۱) اصلی که شامل سه رنگ قرمز – آبی و زرد میشوند.
۲) فرعی که از ترکیب سه رنگ اصلی به دست میآیند مثل سبز – نارنجی – بنفش
۳) رنگهای میانه که از ترکیب رنگ اصلی به علاوه رنگ فرعی بدست میآید که ۶ عدد هستند زرد مایل به سبز و غیره – آبی مایل به سبز و ...
از رنگ به ۲ طریق استفاده میکنند:
۱) نمونه سازی طبیعی و عینی- مثلاً دریا به رنگ آبی و چمن به رنگ سبز رسم میشود.
۲) استفاده از رنگهایی که به طور ناخودآگاه به ذهن میرسند و قانون خاصی ندارند.
در مبحث هنر، رنگ به خودی خود وسیله پر قدرتی برای بیان و نشان دادن حالتهای عمیق درونی است نقاشی کودکان نمونه روشنی از ارائه رنگهای متنوع در سطح وسیع میباشد. فقدان رنگ در تمام یا قسمتی از موضوع نقاشی کودکان نشانگر خلاء عاطفی و یا گاهی دلیل بر گرایشهای ضد اجتماعی اوست کودکان سازگار در نقاشیهای خود از ۵ رنگ استفاده میکنند در حالی که کودکان گوشه گیر و یاآنها که ارتباط با دنیای خارج را دوست ندارند بیشتر از یک یا دو رنگ بکار نمیبرند.
رنگهای گرم تحریک کننده، سبب فعالیت، جنب و جوش، الهام دهنده روشنی، شادی زندگی و مولد حرکتند، در حالی که رنگهای سرد بر عکس موجد حالتهای انفعالی، سکون، بی حرکتی و تلقین کننده غم و اندوه هستند. تماشای رنگهای گرم میزان ضربان قلب را تشدید میکند و برای فضای پر هیجان کاربرد دارند در میان رنگهای گرم، رنگ سرخ بقدری نافذ و سریع الحرکت است که از هر رنگ دیگر زودتر به چشم میخورد.
دریافت رنگها
کودکان توجه بیشتری به رنگهای اشباع شده اولیه دارند. چنین به نظر میرسد که عکس العملهای اولیه کودکان نسبت به رنگها در اثر خصوصیات عاطفی بروز میکند ولی با گذشت زمان، کودک یاد میگیرد که آنها را مشاهده نماید و دقیقاً آنها را درک کند. با این وجود باید اذعان کرد که در یک آزمایش نوزادان ۱۵ روزه، آنها توانستند نورهای رنگیمنعکس شده برروی دیوار را از همدیگر تمیز دهند. رنگ قرمز اولین رنگی است که کودکان بطور صحیح از آن نام میبرند و بعضی اوقات رنگ آبی را کودکان بعنوان رنگ ضد قرمز میدانند. در بعضی مواقع کودکان رنگها را با اشیایی که بدان رنگها هستند بخاطر میآورند و مثلاً میگویند زرد مانند زرده تخممرغ. موضوع فوق نشان میدهد که کودک به کندی قادر خواهد بود که رنگها را از اشیاء انتزاع نموده و آنها را بعنوان خصوصیات مستقلی بخاطر آورد.
تأثیر شرایط محیطی:
۱) نور و روشنایی: نور یکی از اصول معماری در تأمین آسایش بصری فضا میباشد که تاثیرات روانی آن در انسانها متفاوت است. تحقیقات ثابت کرده است که نور طبیعی و شفاف بر روی حواس کودکان تأثیر مبتنی وارد از دید کودکان این فضاها دوستانه و با نشاط هستند. نور کافی و نورپردازی مناسب در فضاها موجب میشود که میل و رغبت کودکان افزایش یابد.
۲) دقت عمل و تمرکز حواس افزایش یابد و سلامتی چشم و قدرت بینایی محفوظ مانده و از خستگی اعصاب جلوگیری میکند.
۳) باعث ایجاد تنوع و تاکید فضایی میشود.
از آنجا که کودکان در پذیرش تنش و خستگی تحمل کمتری دارند، از نور پردازیهای ادارای تضاد شدید، چه بصورت مصنوعی و چه به صورت طبیعی که باعث ایجاد خستگی و تنش میشود، باید پرهیز کرد. در نتیجه نور ملایم و یکنواخت در مورد فضاهای کودکان مطلوب به نظر میرسد. البته به جز در مواردی که با تنوع در نور پردازی سعی در تاکید فضایی داریم.
سر و صدا:
کودکان صداها را دوست دارند و به طور کلی صداهای ملایم زمینه، به تخیل کودکان کمک میکند و آنها را به زندگی بیرون مرتبط میسازد سر و صدای ناشی از ترافیک کاربریهای تجاری و کارگاههای صنعتی از اصوات نامطلوب فضاهای کودکان هستند. این فضاها نباید از لحاظ آگوستیکی مرده باشند.
تهویه:
تهویه برای کار کردن با حداقل خستگی و تأمین سلامت کودکان، تهویه خوب در فضاهای آموزشی، مخصوصاً در کلاس درس ضروری است.
۱) تعیین صحیح محل وقوع بازشوها نسبت به جهت وزش باد.
۲) استفاده از مصالح مناسب در جدارهها.
۳) استفاده از گیاهان و درختان جهت تهویه طبیعی محیط پیرامون.
بیشتر بخوانید