رازهای نقاشی کودک من
آیا تا به حال به نقاشی کودکان توجه کردید یا به عنوان یک موضوع پیشپاافتاده از کنارشان رد شدهاید؟ نقاشی کودکان وسیله انتقال پیام است. کودک از طریق نقاشی، برای بزرگسالان و گاه برای دنیا پیام میفرستد. نقاشی زبانی است که برای کودکان کمتر از ۱۰ ساله موثرتر از صحبت کردن است. زیرا ساختار زبان گفتاری چنان پیچیده است که کودک خردسال نمیتواند به چالاکی از آن صحبت کند.
نقاشیهای او وسیلهای برای بیان خویشتن، فرار از آزارهایی که دیده و نمادین کردن تابوهایی است که با رنج بچهها ارتباط دارد و آنان قادر به بیان این رنجها از طریق زبان نیستند.
کودک اغلب درون خود را به وسیله کشیدن نقاشی عیان میسازد و علایق، عقدهها، کمبودها و تمایلات خود را ناخودآگاه در نقاشیهایش به کمک سمبل نشان میدهد.
در واقع بچهها از طریق نقاشی میتوانند آنچه را که در ضمیر ناخودآگاهشان دارند و احتمالا باعث ناراحتیها، نگرانیها، ترسها و اضطراب آنان میشود، بیان کنند و با این روش بیرون بریزند.
البته نقاشی تنها وسیله تشخیص و ناسازگاری کودک نیست، بلکه وسیله درمان موثر هم محسوب میشود.
نقاشی میتواند احساسات درونی کودک را بیان کند و باعث تخلیه هیجانی وی شود و همین تخلیه هیجانی نیز به درمان بچههای مشکلدار منتهی شود. نقاشی کودک نهتنها هوش و سطح تحول ذهنی او را نشان میدهد، بلکه باز کردن نوعی فرافکنی از هستی خود و دیگران است و ما را به مسائل روانی و تاریخچه زندگی کودک رهنمون میشود.
قبل از هر چیز نقاشی کودکان را باید یک پیام بنیادی تلقی کنیم و اگر بتوانیم این پیام را که هر بار منحصر به فرد است از رمز درآوریم و درک کنیم، خواهیم توانست روابط خود را با کودک غنی سازیم و در راه حفظ تعادل عاطفی ـ روانی کودکمان بکوشیم.
نقاشی و فرافکنی کودکان
هماکنون کارشناسان و متخصصان کودک از نقاشی به منزله فرافکنی ناهشیار با هدف شناخت شخصیت و حل مشکلات روانی کودکان مشکلدار استفاده میکنند، چراکه این روش، امکان نزدیکتر شدن به کودک و پاسخگویی به سوالاتی که وی توانایی بیان آنها را ندارد، فراهم میسازد. در حقیقت همه پرسشهای پنهانی، شادیها، اضطرابها، عشقها و ترسهای کودک در نقاشی نمایان میشود. کودک که الفاظی را برای بیان احساس خود در اختیار ندارد، از راه نقاشیهایش و از طریق راز و رمزهایی مانند خورشید، آب، درخت یا خانه بدون هیچ قید و بندی سخن میگوید و پیام خود را به اطرافیان بخصوص والدینش میرساند.
اعضای یک خانواده هماهنگ در نقاشی کودکان همیشه با هم و دست در دست هم نشان داده میشوند. نزدیک شدن دو یا چند شخصیت در نقاشی کودک نشانگر انس و الفت واقعی آنها یا تمایل کودک به آنهاست.
چگونگی روابط در خانواده و تاثیر آن بر نقاشی کودکان
برخلاف آنچه تصور میشود، کودکانی که در یک خانواده به دنیا آمده و بزرگ شدهاند، هر کدام به طرق مختلف توسط والدین خود تربیت و مورد محبت قرار میگیرند؛ البته این موضوع را والدین منکر میشوند و همیشه اطمینان میدهند که هیچ فرقی میان فرزندانشان نمیگذارند. ترجیح دادن یک فرزند به دیگری، انگیزهای کم و بیش ناخودآگانه دارد و حتی اگر این موضوع را کنار بگذاریم، اختلاف در طرز رفتار با کودکان هرگز به اندیشه یا کم و بیش به تعلق خاطر داشتن پدر و مادر بستگی ندارد، بلکه به عوامل عینی دیگری مانند ترتیب تولد، جنسیت کودک و عوامل احتمالی دیگر بستگی دارد؛ به عنوان مثال اگر مادری دلش پسر میخواسته، صاحب دختر شود، رفتارش نسبت به نوزاد دختر کمتر محبتآمیز یا میتوان گفت کمتر از صمیم قلب است یا در جوامع مردسالاری، پدران غالبا نسبت به پسران خود سختگیری میکنند و بیشتر مراقب کار مدرسه و پیشرفت آنها هستند، در حالی که در مورد دخترانشان توجه کمتری نشان میدهند یا کودک یکی یکدانه و اولین فرزند خانواده، همیشه مورد توجه و مراقبت فراوان پدر و مادر است و چون رقیبی ندارد در روابط عاطفی انحصارطلب است.
کودکان اول هم خیلی بیشتر از دیگر کودکان به خواهر و برادرانشان حسادت میورزند و گاه نسبت به آنان مستبد هم میشوند و در کوچکترها احساس کوچکی و زیردستی به وجود میآورند.
تمام این عوامل و تاثیر آنها در زمانی که ما از کودک میخواهیم یک نقاشی خانواده را بکشد، خود را نشان میدهد. اعضای یک خانواده هماهنگ در نقاشی کودکان همیشه با هم و دست در دست هم نشان داده میشوند. نزدیک شدن دو یا چند شخصیت در نقاشی کودک نشانگر انس و الفت واقعی آنها یا تمایل کودک به آنهاست.
کودک معمولا خودش را نزدیک کسی نقاشی میکند که حس میکند در کنارش راحت است یا او را بیشتر از همه دوست دارد.
وقتی کودکی حس میکند کاملا از دیگر اعضای خانواده جداست یا در صورتی که نسبت به آنها احساس خاصی نداشته باشد، در نقاشیهایش خود و دیگران را به طرق مختلف از هم جدا میسازد.
در بیشتر نقاشیهایی که کودکان از خانواده خود میکشند، همیشه یک شخصیت اصلی وجود دارد که کودک بیشترین بار احساسی خود را چه به صورت عشق و ستایش و چه به صورت ترس و دلهره روی او مستقر میکند. این شخصیت اصلی و برجسته غالبا قبل از دیگران کشیده میشود، زیرا او اولین کسی است که کودک به او فکر میکند و توجهش به او جلب میشود. این شخص گاهی در مرکز کاغذ ترسیم میشود و نگاههای دیگر اشخاص به طرف او برمیگردد، بزرگتر از بقیه کشیده میشود و بیش از بقیه فضای روانی کودک را اشغال میکند. کودک در کشیدن اعضای منسوب به این شخص نهایت دقت را میکند و گاهی اوقات نیز تصویر این شخص ارزشمند (اهم از پدر، مادر، عمو، خواهر، برادر و...) را چند بار در تصویر میکشد.
خلاف این اصل نیز صادق است؛ مثلا کودکی که پدرش دائم او را تنبیه میکند، تصویر او در نقاشی حذف میشود یا شخصی که برای کودک ارزش ندارد، همیشه در آخرین لحظه و با کمترین جزئیات و کوچکتر از همه و گاهی خارج از گروه خانواده کشیده میشود.
نقاشی خانواده که بسیار زیاد به عنوان وسیلهای برای تشخیص امراض روانی و تجزیه و تحلیل فردی کودک به کار گرفته میشود، در عین حال میتواند اطلاعات زیادی برای شناخت محیط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خانواده را ارائه دهد.
نقاشیهای با احساس
هیجانپذیری و هیجانناپذیری: کودکان اغلب هیجانپذیری خود را با خطوط کمرنگ، مردد، از سر گرفته شده و گاهی لرزان نشان میدهند. کودکان هیجانپذیر معمولا از رنگهای ملایم، کمرنگ، سایهدار و گاهی نیز از خاکستری و سیاه که گرایش به افسردگی را مشخص میکند، استفاده میکنند.
نقاشی کودکان آرام و هیجانناپذیر، دارای خطوط منظم و استوار است. قطع شدن خطوط غیرضروری و لرزش در آن دیده نمیشود و نقاشی از رنگآمیزی متعادلی برخوردار است.
ملایمت، خشونت: در نقاشی کودکان ملایم، خطوط منحنی غلبه دارد و بیشتر از رنگهای ملایم و شاد بخصوص آبی و نارنجی استفاده میشود. اما در نقاشیهای کودکان پرخاشگر معمولا خطوط ترسیم شده زاویهدار، پررنگ و پر از تیزی است و جزئیات صورت آدمکهایی که میکشند، همه نشاندهنده خشم است؛ مثلا چشم دریده، بینی با پرههای باز، لبهای کلفت و دندانها و ناخنهای مشخص و تیز، شانههای پهن و مشتهای گره کرده است. معمولا کودکان پرخاشگر از رنگهای زنده تند مانند قرمز همراه با رنگ سبز (نشانه خشم) استفاده میکنند همچنین این رنگها همراه با رنگ سیاه (نشانه احساس گنهکاری توام با میل به آزارگری) در نقاشی این دسته از کودکان غلبه دارد.
شادی، افسردگی و اضطراب: کودکی که شاد است با ریتم خوبی نقاشی میکند و تعادل کلی در شکلهای نقاشی وی دیده میشود. رنگ های نقاشی وی صریح، متنوع، زنده و شاد است. صورت آدمکها با حالت زنده و متعادل است. نمادهای خوشبختی مانند خورشید و گل نیز اغلب در نقاشی این کودکان دیده میشود؛ اما در نقاشی کودکان غمگین، خطوط مبهم بوده و غالبا به سمت پایین حرکت دارد.
نقاشیها کمرنگ، سایهدار و بدون رنگ و پارهای از نواحی کاملا سیاه است و اما در کودکان مضطرب ترسیم و نقاشی به کندی صورت میگیرد و گرایش به استفاده از مداد پاککن زیاد است. خطوط یا بسیار کمرنگ یا بسیار پررنگ است و غالبا از سر گرفته میشود.
آدمک در نقاشی این دسته از کودکان غالبا معلول، بدون تنه یا آن که اعضا به صورت ناقص و چسبیده به بدن ترسیم میشود، پاها کوچک و نااستوار است و نداشتن ایمنی را در این کودکان آشکار میکند. دهان آدمکها به صورت خطی، نامنظم و گاهی دارای حالت خندهای عصبی است، رنگها سرد و تیره است و گاه رنگ سیاه همراه با رنگ قرمز (نماد خون و پرخاشگری) غلبه دارد و این رنگها به صورت هاشور، چهارخانه، سایه روشن یا رنگهای یکسره نشان داده میشود.