حد و مرز سخت‌گیری با کودکان را بشناسیم

بسیاری از والدین، گاه در شرایط دشواری قرار می گیرند. شرایطی که در آن نه فقط باید در مقابل کودک با جدیت روی حرف خود بایستند بلکه بدون توسل به زور یا خشونت، محیطی را فراهم کنند که کودک به آن چه از او خواسته شده است عمل کند.

واقعیت این است که این مواجهه طی فرآیند رشد و تربیت کودک بارها و بارها برای والدین رخ می دهد و آن چه امر تربیت را به چنین امر خطیر و دشواری تبدیل کرده، همین ظرافت های تربیتی یعنی سختگیری در عین انعطاف پذیری و مهربانی در عین جدی بودن است.

شاید این سوال برای بعضی از والدین پیش آمده باشد که سختگیری نسبت به کودکان تا چه اندازه مجاز است و چگونه می توان در عین سختگیری انعطاف پذیر هم بود.

سخت‌گیری چرا و چگونه؟

واقعیت این است که والدین نباید به دنبال مرز مشخصی برای سخت‌گیری باشند و تصور کنند عدول از آن باعث افراط می شود. سختگیری می تواند مثبت یا منفی باشد و این والدین هستند که باید با هوشیاری و آگاهی کامل نسبت به رفتارهای کودک و ابراز واکنش های صحیح و به موقع، مرزها را رعایت کنند.

دکتر ساحل همتی عضو هیئت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی می گوید: نکته این جاست که بعضی والدین سختگیری را با پذیرا بودن قوانین و مقررات اشتباه می گیرند.

کودک باید نسبت به اجرای بعضی قوانین آگاه باشد و اجرای آن را ضروری قلمداد کند. جدیت درباره اجرای این قوانین سختگیری نیست.

فرض کنید یک قانون این است که همه اعضای خانواده باید ساعت ۹ شب در منزل باشند. این قانونی است که همه باید به آن تن دهند و آن را اجرا کنند. جدیت در این باره باید در بیان و اجرای دقیق آن نشان داده شود، طبیعی است کسی که این قانون را زیر پا بگذارد، باید نسبت به کارش توضیح بدهد و به او تذکر داده شود که کارش را تکرار نکند یا به عنوان مثال این که نباید در منزل آشغال بریزیم یک قانون لازم الاجراست و کودک باید یاد بگیرد تحت هر شرایطی این قانون را انجام بدهد.

والدین در واقع بایدها و نبایدها را به کودک آموزش می دهند و از او می خواهند آن ها را اجرا کند و طبیعی است که خودشان نیز به عنوان یک الگو باید به قوانین عمل کنند.

دکتر همتی درباره سختگیری در اجرای قوانین در منزل می گوید: همه قوانینی که در منزل حاکم است به یک اندازه مهم نیست. به عبارتی قوانین اولیه و ثانویه داریم که ضرورت انجام آن ها با هم متفاوت است.

به عنوان مثال به موقع به منزل آمدن، مسواک زدن، احترام گذاشتن به بزرگ ترها جزو قوانین اولیه در منزل است که تحت هر شرایطی باید انجام شود اما کمک به بزرگ ترها در امور منزل یا انجام خریدهای ضروری جزو کارهایی است که می توان در آن ها انعطاف نشان داد.

والدین هوشمند می دانند که باید نسبت به اجرای کدام قوانین جدیت و سختگیری داشته باشند و نسبت به اجرای کدام قوانین انعطاف به خرج دهند. بنابراین موقعیت، شرایط کودک، سن و جنس وی نقش مهمی در اعمال قوانین در منزل دارد و والدین باید همه این مسائل را لحاظ کنند.

گاهی اشکال در اجرای قوانین به والدین برمی گردد. والدی که نتواند تکانه های هیجانی خود را کنترل کند ناگهان عصبانی می شود، فریاد می کشد یا به خشونت روی می آورد. مجبور است بدون دلیل و به جبران رفتارهای غیر منطقی خود مهربانی کند و یا در اجرای قوانین استثنا قائل شود. این جاست که کودک نمی تواند بفهمد که اجرای قوانین تا چه حد اهمیت دارد و آن را به حال و هوای والد خود نسبت می دهد.

به این ترتیب اشکال کار در عملکرد والدینی است که نمی توانند ثبات رفتاری با کودک داشته باشند و بدون دلیل منطقی و صرفا با تکیه بر احساسات خود با وی رفتار می کنند.

از سوی دیگر در بسیاری از مواقع والدین، ناآگاهانه برای جبران سختگیری های ضروری در تربیت کودک، به خشونت روی می آورند و خشونت روانی یا فیزیکی علیه کودک اعمال می کنند که در این مواقع نیز کودک قربانی سوءرفتار والدین می شود.

از سوی دیگر گاه والدین کمال طلب و ایده آل گرا با انتظارات بیش از حد از کودکان خود، آن ها را سرزنش می کنند و به نوعی مورد آزار قرار می دهند.

این دسته از والدین هر آن چه را خلاف میل یا گفته شان باشد رد می کنند و آن را به حساب تربیت کودک می گذارند و به کمتر از ایده آل های خود راضی نمی شوند. این دسته از والدین بیشتر احتمال دارد کودکان خود را در معرض کودک آزاری قرار دهند.

سخت‌گیری و کودک آزاری

به هر نوع آسیب جسمی، روانی یا غفلت و بدرفتاری با بچه های زیر ۱۸ سال کودک آزاری گفته می شود.

دکتر امیررضا چمنی روان پزشک با بیان این که فرزندان والدین سختگیر و پرخاشگر بیشتر در معرض کودک آزاری هستند، به ایسنا می گوید: والدین کمال طلب همیشه انتظارات بیش از حد از کودکان خود دارند و آسیب های جدی بر سلامت روان کودک و شخصیت آینده وی می گذارند.

البته کودک آزاری به دو شکل مستقیم و غیرمستقیم وجود دارد که آسیب های جسمی، روانی و جنسی از نوع مستقیم و مراقبت های ناکافی جسمانی و بهداشتی، کمبود محبت و کوتاهی در حمایت های عاطفی مانند تشویق و توجه از نوع غیرمستقیم آن است.

ضربه زدن، کتک زدن، سوزاندن و داغ کردن کودک آزاری جسمی محسوب می شود. در کودک آزاری عاطفی نیز کودک به هر دلیل از سوی اطرافیان طرد یا محروم می شود که شامل محرومیت عاطفی، برخورد خشونت آمیز، تهدید، تمسخر و انتظارات نامناسب از کودک و فراتر از سن وی است.

وی نوع دیگر بدرفتاری با کودک را از نوع آموزشی می داند و می گوید: هر گونه فشار و آسیب روحی که از طریق نظام آموزشی در خصوص شیوه تدریس کودک اعمال شود مثل نمره گرایی، نادیده گرفتن تفاوت های فردی، ایجاد رقابت شدید و مخرب، انتظارات بیش از حد از کودک باعث آسیب روانی به کودک می شود و بدرفتاری آموزشی به شمار می آید.

کودکی که به هر نحو تحت آزار قرار می گیرد به علایم متفاوتی مثل تغییرات خلقی، افت تحصیلی، اختلال در یادگیری، غیبت مکرر در مدرسه، کابوس های شبانه، شب ادراری، ترس های شبانه، اضطراب، اختلالات رفتاری، احساس گناه، افسردگی دچار می شود که این امر دارای پیامدهای درازمدتی مثل بزهکاری، پرخاشگری و انزواطلبی است.

والدین الگوی کودکان هستند

یک اصل اساسی در فرزندپروری تاکید بر ارائه الگوی سالم به کودکان است و والدین که نزدیک ترین افراد به کودکان هستند و از نظر احساسی تاثیر زیادی روی آن ها دارند به عنوان بهترین الگو برای کودک شناخته می شوند.

مسعود هنربخش کارشناس ارشد روان شناسی بالینی می گوید: این در حالی است که متاسفانه بعضی از والدین فضیلت های اخلاقی را نمی شناسند و از آن جا که ماهیت آن را درک نکرده اند، نمی توانند آموزگار خوبی برای کودک باشند.

بعضی از والدین نمی دانند که بردباری یعنی توانایی درک نظرات دیگران بدون داشتن قضاوت ارزشی، انصاف یعنی رفتار بی طرفانه و بدون قضاوت، همدلی یعنی درک احساسات دیگران، وجدان یعنی توجه به ندای درونی فطرت و همه این فضیلت ها به صداقت و دلبستگی نسبت به کودک در امر تربیت وابسته است.

باید دانست تا زمانی که والدین آگاه، هوشیار و مطلع نسبت به امر خطیر تربیت نباشند، نمی توان امیدوار بود که امر تربیت بدون اشکال پیش برود.

Submitted by Anonymous (تایید نشده) on ی., 12/08/2013 - 13:33