فردای کودکانتان را از امروز بسازید

شیوه‌های صحیح برخورد والدین با کودک

 در این مقاله سعی بر این است تا به برخی از مشکلاتی که پدر و مادرها در رابطه با تربیت فرزندانشان با آن‌ها مواجه‌اند، بپردازیم و به نقش و اهمیت بازی با کودک و همین طور چگونگی بازی با وی خواهیم پرداخت. در مساله اهمیت نقش پدری و مادری دو موضوع مهم و کاملاً جدا از یکدیگر وجود دارد که یکی اقتدار (در اجرای قوانین) و دیگری محبت است. تداخل این دو با یکدیگر باعث خواهد شد پدر و مادر دچار احساس گناه شده و عملاً از مسیر تربیت صحیح خارج شوند، در نتیجه با دست خود کودک بزهکار به جامعه تحویل دهند. در واقع تربیت به مفهوم کمک کردن به کودک برای شکل گیری پوسته روانی است. انسان در بدو تولد تنها غریزه است و بس.

هنر پدری و مادری باعث می‌شود انسان بتواند بدون سرکوب غرایز و تنها با در چارچوب قرار دادن آن‌ها و استفاده صحیح و بجا از غرایز بر پایه شئونات انسانی از زندگی خود لذت برده و احساس امنیت و آرامش کند. در واقع تربیت باعث تولید انسان متمدن می‌شود. چند عامل باعث می‌شود والدین (خصوصاً مادر) نتواند اقتدار لازم را در تربیت فرزندش داشته باشد و گاهی اقتدار را با بی رحمی اشتباه بگیرد.

این موارد عبارت‌اند از ترس از اینکه کودک دیگر آن‌ها را دوست نداشته باشد و احساس کند پدر و مادر خشن و بی رحمی دارد، ترس از اینکه به شخصیت کودک آسیبی برسد یا اینکه چون خودشان در کودکی تنبیه غیراصولی شده‌اند، از تنبیه واهمه دارند و گاهی هم از بروز اختلاف در خانواده می‌ترسند. نخست ما باید بتوانیم این دو موضوع مهم را از هم تفکیک کنیم. کودک ما یک باک (مخزن) عاطفی دارد که با «توجه» پر می‌شود. در واقع بنزین کودک ما «توجه والدین» است. حال ببینیم این «توجه» باید از چه موادی تشکیل شده باشد. مواد تشکیل دهنده «توجه»، عشق و محبت همراه با احترام است. این عشق و محبت همراه با احترام را چگونه باید ترکیب کرد تا توجه واقعی از آن به دست آید؟ یکی از ظروفی که می‌توانیم این عشق و احترام را در آن بریزیم «بازی والدین» با کودک است. تعجب نکنید خود شما هم اگر به کودکی‌تان برگردید بهترین و شیرین‌ترین خاطراتتان درست زمانی است که یک بزرگ تر با شما در حال بازی بوده، حال چه رسد به بازی که کودک خود قوانین حاکم بر آن را وضع کرده باشد.

 از دیگر موادی که باعث تولید بنزین در باک عاطفی کودک است، گفتن جملات محبت آمیز و همچنین در آغوش گرفتن کودک و بوسیدن او است. این اعمال باعث می‌شود از سوی والدین به کودک توجه لازم اعمال شود و والدین هنگام برقراری نظم و اصول و قوانین احساس گناه نکرده و با قاطعیت همراه با عدالت، قوانین را اجرا کنند.

احترام فاکتور بسیار مهمی در تربیت محسوب می‌شود. محبت بدون احترام درست شبیه رایحه خوشی است که در فضای باز پراکنده می‌شود و به سرعت از بین خواهد رفت، در حالی که اگر همان رایحه را در فضای سربسته و مسقف بپراکنیم، برای مدت‌ها ماندگار خواهد ماند. احترام به کودک نیز نقش درونی کردن و ماندگار کردن محبت را در وی ایفا می‌کند. درخصوص اقتدار در اجرای قوانین، والدین باید بدانند یک کودک خردسال در ابتدا ضوابط اجتماعی را نمی‌شناسد. او طبق رانش‌های درونی خود عمل می‌کند و تنها اصل لذت و احساس قدرت مطلق است که او را پیش می‌برد.

او برای تبدیل شدن به یک انسان متمدن کم کم باید روش برخوردش را تغییر دهد. در این مسیر اعمال اقتدار از سوی والدین بر کودک امری ضروری است. در غیر این صورت کودک شما پس از گذراندن این دوران و مواجه نشدن با قوانین و حد و حدودها متاسفانه وقتی به عنوان یک فرد مستقل وارد جامعه شد و با قوانینی که تا به امروز با آن‌ها روبه رو نبوده، مواجه شد، راهی جز فرار از آن‌ها را نخواهد داشت و شاید این فرار او را به دامان اعتیاد کشانده تا رنج و درد مواجهه با این معضل را از خود دور کند.

به یاد داشته باشید که شکل گیری فردای کودکان شما، در دست امروز است. به جای اینکه در آینده به دنبال حل معضل اعتیاد فرزند خود باشید، امروز در دوران کودکی با رعایت قوانین پدری و مادری از آن جلوگیری کنید. البته این نکته را نیز یادآور می‌شوم که محیط خانه، پادگان نیست. به هیچ روی در ایجاد نظم، خشونت را دخیل نکنید زیرا هیچ نظمی با خشونت پایدار نخواهد ماند.

آیا فرزند شما نفر اول خانه شماست

پایه رشد در نابرابری است. کودک اگر خود را همسطح پدر و مادر بداند دیگر برای او الگویی وجود نخواهد داشت و این بی الگویی در بزرگسالی مشکلات متعددی را برای کودک در پی خواهد داشت. کودکان باید بدانند با بزرگ ترها فرق می‌کنند و با بزرگ شدن، این تفاوت‌ها کم می‌شود. کودکان نباید رهبری خانواده را به دست بگیرند. تنها در بازی کردن است که کل رهبری و روند کار به دست کودک می‌افتد.

یکی از جاهایی که والدین باید برای کودک اقتدار به خرج دهند «نفر اول بودن کودک» است. یکی از مهم‌ترین قوانین پدر و مادری این است که «کودک شما نباید نفر اول خانه باشد»، این در حالی است که بسیاری از کودکان ما در خانه نفر اول‌اند و آن‌ها هستند که برای بقیه اعضای خانواده تصمیم گرفته و با هر بهانه یی که شده از احساسات پدر و مادر استفاده می‌کنند و رهبری خانواده را برعهده می‌گیرند. کودک برای گذراندن مراحل رشدی خود نیازمند الگو است و تا زمانی که به بلوغ عاطفی دست نیافته باشد باید شخص یا اشخاصی را به عنوان الگو برای خود انتخاب کرده و روش‌های زندگی خود را مطابق آن‌ها شکل داده و جلو ببرد.

تا زمانی که کودک در خانواده نقش الگو را خودش بازی کند این رشد به تأخیر افتاده و انجام نخواهد گرفت. امروزه متاسفانه پدر و مادرها به دلیل عدم آموزش صحیح «پدری و مادری» به کودکان خود اجازه می‌دهند در جای جای زندگی، کودکانشان برایشان تصمیم بگیرند و این کودکان هستند که به آن‌ها فرمان می‌دهند چه بخورند، چه بپوشند، کجا بروند و کی بروند. در این رابطه باید گفت این موضوع از مواردی است که برای رشد کودک بسیار مخرب بوده و کودک شما به هیچ وجه نیاز به این ندارد که شما ریاست خانه را به او تقدیم کنید، بلکه او برای رشد خود نیاز دارد از فرمان‌های شما اطاعت کرده و آن‌ها را اجرا کند.

در عین حال کودک نیازمند این است که در جاهایی نفر اول بودن را تمرین کرده و خود را برای آینده آماده سازد. جایی که کودک می‌تواند نفر اول باشد در «بازی» است. «بازی» مهم‌ترین زمان مفید مادر و پدر با کودک است. لازم است کودک با پدر یا مادر حداقل نیم ساعت در روز بازی کند. به یاد داشته باشیم که این نوع بازی با بازی کودک با کودک فرق می‌کند. در این بازی تفکر خلاق کودک تقویت می‌شود. در بحث هرم قدرت خانواده بحث بر سر این است که خانواده به شکل هرمی مطرح می‌شود که نقطه اصلی قدرت و تصمیم گیری یا به عبارتی شماره یک و دو پدر یا مادر هستند. مهم نیست کدام یک باشند، کدام دو. مهم این است که کودک تا سن ۱۰ سالگی شماره یک خانواده نباشد.   
    
ذکر چند نکته درخصوص بازی با کودک

قوانین بازی شبیه به بازی فوتبال است یعنی باید مکان مشخص، زمان مشخص و قاعده مشخص داشته باشد.

۱- محل بازی: جای مناسبی در نظر گرفته شود و در صورت امکان سفره بازی پهن شود. مثلاً فرش یا یک اتاق که خارج از آن مکان مشخص، جزء محدوده بازی به حساب نخواهد آمد.

۲- زمان بازی: زمان را پدر و مادر تعیین می‌کنند و آن زمانی است که وقت کافی برای بازی با کودک را داشته باشند.

۳- نوع بازی: لزوماً نباید در جهت آموزش به کودک باشد و این کودک است که نوع بازی را مشخص می‌کند.

در بازی مساله مهم حضور والدین و شرکت در رابطه عاطفی مثبت با کودک است. این نکته را همیشه به خاطر بسپارید که خلاقیت و رهبری در بازی با کودک است و پدر و مادر در بازی نباید نقش معلم را بازی کنند. در بازی با کودک هدف تنها لذت بردن کودک است و بس.
در بازی خط خشونت مهم است.

 اگر کودکی در بازی شروع به زدن، گاز گرفتن یا پرتاب کردن کند در ابتدا پدر یا مادر به وی تذکر داده و در صورت تکرار باید بازی را متوقف کنند و این نکته را از قبل برای کودک توضیح داده‌ایم که: زدن، گاز گرفتن و پرتاب کردن (خشونت) ممنوع است و موجب توقف بازی خواهد شد. چون کودکان تغییرات آنی را تحمل نمی‌کنند، دقایقی قبل از پایان بازی باید به کودک اعلام کنید که بازی دارد به پایان می‌رسد. پس از پایان بازی این جمله را به کودک متذکر شوید: «من پدر یا مادر تو هستم و تو کی هستی؟ تو پسر یا دختر من هستی. در بازی تو نفر اول بودی، ولی از این به بعد باید به حرف‌های من گوش دهی.»

لازم به ذکر است که هنر پدری و مادری که در پی گذراندن «دوره‌های آموزشی» شکل می‌گیرد، به پدر و مادر این را می‌آموزد که از کودک خود انتظارهای واقع بینانه داشته باشند و براساس سن کودک به خواسته‌های او پاسخ درست بدهند. همچنین این موضوع مهم را یادآوری می‌کند که اقتدار در قوانین پدری و مادری نباید با خشم همراه باشد زیرا اقتدار همراه با خشم به بی رحمی منجر شده و آن هم به گونه یی دیگر سبب بروز اختلال در رشد کودک می‌شود.

در زمان‌هایی که با اقتدار با کودک رفتار می‌کنید و کودکتان شما را متهم به نامهربانی می‌کند با او این گونه سخن بگویید: «من تو را دوست دارم و آینده تو برای من مهم است. به همین دلیل مجبورم تو را از چیزهایی منع کنم و تو وقتی بزرگ تر شدی خواهی فهمید من برای تو کار بزرگی انجام داده‌ام.»

کودک همیشه سعی دارد قوانین را در هم شکسته و خود را در مقابل رانش‌های درونی و امیالش تسلیم کند. این هنر پدری و مادری است که از بروز آن جلوگیری می‌کند. به یاد داشته باشید ما از کودک نمی‌خواهیم مطیع ما باشد، تنها از او می‌خواهیم ضوابطی را که به او یادآوری می‌کنیم، رعایت کند. همچنین احترام به دیگران با احترام گذاشتن به والدین شروع می‌شود. احترام هیچ گاه نمی‌تواند یک طرفه باشد، به همین دلیل برای اینکه به کودک احترام گذاشتن به دیگران را بیاموزیم، قبل از هر چیز باید با او با احترام رفتار کنیم.

احساس گناه در مورد اینکه شاید من مادر کاملی نیستم ممکن است در شما ایجاد اضطراب کند و این اضطراب مستقیماً به کودک انتقال می‌یابد، در نتیجه بی تابی‌های کودک افزایش یافته و به دنبال آن بر احساس گناه و اضطراب مادر افزوده می‌شود. مطمئن باشید اکثر مادران در ابتدا همین احساس نگرانی را داشته‌اند، ولی موفق شده‌اند. به خودتان شک نکنید. نیازی نیست که شما مادر یا پدر کاملی باشید، کافی است مادری باشید که بدون اضطراب و به موقع توجه نشان می‌دهد و بجا بی اعتنایی می‌کند، در عین حال به فرزند خود عشق می‌ورزد و احترام می‌گذارد و نقش‌های مادری، همسری و اجتماعی خود را به درستی ایفا می‌کند.

نویسنده: دکتر حسام فیروزی

Submitted by Anonymous (تایید نشده) on چ., 12/03/2014 - 10:51