تئاتر کودکان و تربیت اجتماعی

تئاتر از طریق تطبیق با نقش قهرمان تاریخی، می‌تواند آداب و رسوم موجود را آموزش دهد

تئاترکودکان فرصتی برای وحدت بخشیدن به کلیه انواع آموزش وپرورش هنری فراهم می‌آورد. تئاتر می‌تواند رسانه‌های هنری دیگربخصوص موسیقی، شعروادبیات، نقاشی ومعماری رادربرگیرد. عرضه نمایشی برای کودکان اگربه خوبی تهیه شده باشد می‌تواند وسیله ای برای برانگیختن تحصیل این هنرها یا درجهت مجزا کردن عناصرسمعی وبصری فرآورده نمایشی باشد، ویادرجهت بررسی هماهنگی وتناسب تمامی عناصر. هنگامی که کودک بتواند درک کند که تئاترمی تواند همان چیزهایی را بیان کند که رنگ یا شکل هاوحرکات بدن می‌گویند، راهش به درستی به سوی نوعی حساسیت زیبایی شناسی قرارگرفته که اورا قادرمی سازد تا ازهریک ازرسانه های هنری استخراج کند وبیا موزد.

ازآنجا که این کیفیت هدف آموزش وپرورش هنری است، به نظرخواهد رسید که موسیقی، نقاشی، شعروادبیات پس ازعرضه وآموزش تئاتربه کودکان بیش ازسایررسانه ها سود خواهند برد. اما عکس این موضوع نیزصدق می‌کند. زیرا زمینه قبلی کودک درموسیقی وهنرهای تجسمی به فهم تئاترکمک می‌کند. این فهم غالبا یک طرفه است، زیرا کودک ازحرکت نمایش غفلت کرده وبه طرا حی آن دقت می‌کند. اما همین دقت نیزحداقل راهی برای ورود به دنیای نمایش می‌گشاید.

پس ازورود به دنیای نمایش، فراخنای کوچک توجه ودقت خوداو، متوجه بسیاری ازمحرک های دیگر می‌شود فهم مختصراوبه تدریج وسیع تر می‌گردد. دراین صورت آگاهی ازسایر هنرها، نیروی محرک اولیه را به سوی تئاتر فراهم می‌سازد، وعرضه داشت تئاتر، ترکیبی ازهمه نوع آ موزش وپرورش هنری را فراهم می‌سازد. بنابر این برنامه کلی، به منظورآمادگی برای تئاتروتجزیه وتحلیل آ ن، سایرهنرها مخصوصاموسیقی ونقاشی را دربرمی گیرد.

نوشتن اینکه ما باید تئاترکودکان داشته باشیم کاربسیارساده ای است. علاقه مند به هنرها می‌پندارد که هنرها توجیه لازم ندارند. به هرحال برای با موفقیت گسترش دادن وتحول، هنرها باید مشخص و شناخته شده باشند. برای رهبران جامعه به ویژه مربیان و سیاستمداران و... هنر باید به زبانی توجیه شود که آن را بفهمند. تئاترکودکان احتمالاچیز خوبی است، اما فقط با گفتن اینکه خوب است، مورد پذیرش آن‌ها قرارنمی گیرد. هرچقدرنیازها یا ضرورت‌ها برای رهبران جامعه پیچیده تر باشد، جنبه‌های بیشتری از اجتماع ما جلب توجه آن‌ها را می‌کنند. پس درپاسخ به این سئوال که «چرا بايد تئاتركودكان داشته باشيم ؟» باید دقیق ترونکته سنج ترباشیم.

غلط اندازترین جواب این است که برای این تئاترکودکان لازم داریم که «سنتي هنري بسازيم.» پاسخ خوبی است اما نه یک پاسخ خیلی واقع بینانه. منطقی خواهد بود اگرفرض کنیم عرضه تئاترخوب به کودک باعث می‌شود دربزرگسالی تئاتررونده خوبی بشود. اما، هیچ دلیل مشخصی برای اثبات آن وجود ندارد. هیچ نوع تحقیق یا نظرخواهی ازتماشاگران هنوزنتوانسته است ثابت کند که کودک تئاتررونده، بزرگسال تئاتررونده می‌شود.

اگرتئاترخوب کودکان باعث به تئاتررفتن دربزرگسالی می‌شود، آیا تئاتر بد کودکان باعث دورشدن ازتئاتر نمی‌شود؟ برای آزمایش این فرضیه، برطبق آزمایش‌های علمی واجتماعی برنامه ریزی شده، ضروری است که دوگروه یکسان ازکودکان را درمعرض تعداد مشخصی تجربه تئاتری قراردهیم. یک گروه درمعرض تئاتر «خوب»، وگروه دیگردرمعرض تئاتر «بد». البته قضاوت خوب وبد به عهده هیئت داورانی متشکل ازمتخصصین ماهر و آموزش دیده است. سپس به سادگی باید بیست، تا سی حتی چهل سال صبر کنیم وپرسشنامه هایی تهیه کنیم که مشخص کند چند بارافراد گروه‌های سنی مذکوربه تئاتررفته اند.

سایرآمارها مثل اینکه چه تعدادی از نظر مالی به تئاترهای آموزشی بیعانه داده‌اند، یاچه تعدادی درحد استعدادهایشان درواقع درتئاترکار می‌کنند، نیزجمع آوری می‌شود. گروه سومی که دقیقا مانند دوگروه قبلی است - با این تفاوت که دردوران کودکی هیچ تئاتری ندیده‌اند آزمایش مارا تکمیل می‌کند. نتایج نشان خواهد داد که ازنظرآماری، سه گروه متفاوت نبودند، ویک یا بیش ازیک گروه به طورموثری ازنظرحضوردرتئاتر، حمایت ازآن وشرکت درآن بالاتربوده اند البته پیش بینی این خواهدبود که گروه «خوب» بالاترین امتیازرا خواهدداشت جالب است که دریابیم که آیا گروه تئاتر «بد» یا گروهی که اصلابه تئاترنرفته اند کمترین امتیازرا داشته است.

 این بررسی احتمالابه این دلیل انجام نگرفته است که هیچ تئاترکودکانی که برای تحقیق آ مادگی داشته باشد، وجود نداشته است، تا درطول زمان مذکورآن را به انجام رساند. این تئاترها دراروپای شرقی وجوددارند، برای آن‌ها هم هیچ نوع بررسی کنترل شده هرگزامکان نداشته است. زیرا تقریبا تمامی کودکان یک منطقه درمعرض مقداریکسانی تئاترازنظر کمی وکیفی قرارداشته اند. دلیل منطقی نهایی برای تئاترکودکان استفاده از تئاتر به عنوان یک ابزاربه وسیله جامعه بزرگسالان است، که شاید قدرتمندترین و موثرترین دلیل در رابطه متقاعد کردن نخبگان است. البته این دلیل نیز ممکن است به همراه یا بدون ارزش‌های توسعه هنرها ورشد کودکان، به عنوان یک ارزش وجود داشته باشد. نخستین عملکرد پداگوژی، خدمت به جامعه از طریق به قالب شهروند در آورن کودکان است.

 برای این خدمت به جامعه، دو برداشت وجود دارد. اول آنکه پداگوژی می‌تواند به اجتماع امروز - آن‌هایی که برای تعلیم و تربیت پول خرج می‌کنند – خدمت کند، وشهروندانی تربیت نماید که با شرایط موجود مطابقت کنند. دوم آنکه پداگوژی می‌تواند به اجتماع فردا خدمت کند - به آن‌هایی که تعلیم و تربیت را دریافت می‌کنند - و آن‌ها را برای شهروندان مسئول و خلاق جهان آماده بسازد. یکی می‌تواند آداب و رسوم امروز را به زور تکرارتلقین کند، ودیگری می‌تواند قضاوت اخلاقی را برای نیازهای آینده توسعه دهد. تئاترکودکان می‌تواند برای تحقق بخشیدن به هر یک از اهداف مذکور، وسیله ای برای پداگوژی باشد هدف دوم، تاکید برحل مسائل به صورت خلاقه را در خود دارد. تئاترباید نمایشگر افرادی باشد که مسائل را بدون ملاحظه دقیق اصول اخلاقی یا سنت‌ها، اما با ارزش‌های اخلاقی مناسبی که برای خود انتخاب کرده‌اند، حل نمایند. این نوع تئاترها اغلب پیروان محض و سر سخت اخلاقیات را زیر پا می‌گذارند زیرا قهرمان این نوع نمایش‌ها، وقتی که اصول مرامی اوایجاب کند، ممکن است اولیاء امور را مورد تمسخر قرار دهد.

بخش عمده ای از مجموعه آثار امروز نمایش‌های کودکان ظاهرا درجهت برداشت اول است. آنکه اصول اخلاقی امروز را تقویت می‌کند. نمایش‌هایی که در آن‌ها قهرمان می‌باید خودرا با یک ارزش غیر ذهنی (خارجی) منطبق کند، و از آن بیاموزد از این نوع هستند. برای مثال، اجتماع معاصر برای فروتنی و تواضع ارزش زیادی قائل می‌شود. وقهرمان جوان دریک نمایش نمونه اخلاقی، می‌آموزد که برای موفقیت در کارهای بزرگ هر چقدر هم با اهمیت باشد، به خود ببالد. این کار به خاطر مبارزه با اعتبار تواضع وفروتنی نیست بلکه فقط خاطر نشان می‌کند که تواضع و فروتنی احتما لایک ارزش از لحا ظ خارجی، عملی و غیر وابسته به ذهن است.

 باز هم برای مثال میانه روی وملایمت، احتمالاازنظرذهنی با ارزش است، اگرنمایش به بالیدن «زياده ازحد»، یابه تواضع «زياده ازحد» حمله کند، می‌توان آن رااززمره نمایش‌های متمایل به اجتماع آینده دانست. نمونه‌های روشن تری ازنمایش هایی که ساختارارزش های امروزی را تقویت می‌کنند، نمایش‌هایی هستند که آشکارا ازاین ارزش‌ها دفاع می‌کنند. و معمولابه وسیله شرح حال زندگی افراد که سرمشق محسنات وفضایل دنیای امروزهستند، به نمایش می‌گذارند. نمایش‌های تاریخی برای کودکان تقریبا همیشه ازاین نوع هستند. ازطریق تطبیق با شخصیت قهرمان نمایشی تاریخی یعنی قوی‌ترین رویداد روانی نمایش، کودک اولاتاریخ یک ملت و در ثانی تقلید اصول اخلاقی شخصیت تاریخی را، آنچنان که در صحنه نمایش داده می‌شود، می‌آموزد، در تاریخ وفرهنگ قومی گذشته هرملتی، قهرمانانی وجود دارند که می‌توانند نمونه ای عالی و کامل برای راه و رسم اصول اخلاقی ا مروز باشند.

فرقی ندارد که این راه و رسم با قوانینی که در واقع قهرمان تاریخی در قدیم از آن‌ها پیروی می‌کرد متفاوت باشند. نکته در این است که تئاتر از طریق تطبیق با نقش قهرمان تاریخی، که فورا قابل تشخیص است، می‌تواند آداب رسوم موجود را آموزش دهد.

نویسنده: نرگس محبی

Submitted by Anonymous (تایید نشده) on ی., 04/26/2015 - 10:49