آموزش هنر به کودکان، بخش دوم - یافتن نقطه تعادل

در بخش نخست، دربارهٔ الگوها صحبت کردیم. حالا زمان آن است تا راه‌های استفاده خلاق از آن‌ها را بگوییم. خط‌های بیرونی شکل‌های هندسی می‌تواند نقطهٔ آغاز آفرینش یک اثر هنری باشد. کودکان بزرگ‌تر می‌توانند با برش الگوها، ترسیم شکل‌های هندسی را تمرین کنند.

زمانی می‌توان از الگوها در هنر بهره برد که آموزگار ایدهٔ خود را به کودک تحمیل نکند. طبیعی است که در آموزش ریاضی از الگو استفاده شود. کتاب‌های رنگ آمیزی هم گونه‌ای از الگوها هستند که در هنر و خلاقیت بیش‌ترین کاربرد را دارند. در طراحی این کتاب‌ها نیز می‌توان خلاق بود تا کودکان طرح‌های آمادهٔ کتاب را تغییر دهند. اما در کلاس‌های آموزشی دبستان این کتاب‌ها سودمند نیستند این کتاب‌ها مناسب روزهای تعطیل یا روزهای نامناسب آب و هوایی هستند که کودکان در خانه مانده‌اند.

آسان نخواهد بود که بتوانیم بین نظارت همیشگی و آزاد گذاشتن کودکات، تعادل ایجاد کنیم. شمار بسیاری از آموزگاران کوشیدند تا از آموزش ساختارمند هنر پرهیز کنند، اما پس از مدتی دریافتند که نوآموزان‌شان نیاز به راهنمایی‌های روشن هم دارند. آموزگاران بردبار، هنگامی که دیدند کودکان چگونه با مواد نقاشی کاغذی را خط خطی می‌کنند، توانستند برای آموزش هنر روش‌هایی را ارائه بدهند. آن‌ها با دیدن کودکان و براساس نیاز آنان، روش خود را انتخاب کردند. ما باید در جست‌وجوی روش‌هایی باشیم که هم کودکان را آزاد بگذارد و هم کاربردی باشد تا بتوان در کلاس درس از آن بهره برد.

ابتدا باید برای فعالیت‌های هنری در کلاس، برنامه‌ریزی داشته باشیم. در روش‌های رایج، این آموزگاران هستند که تعیین می‌کنند که نتیجهٔ کار کودکان باید چگونه باشد و سپس فرآیند کار را انتخاب می‌کنند. برای نمونه تصمیم می‌گیریم کودکان یک نقاشی با موضوع «خیابان ما» بکشند. پیش از دادن این ایده به کودکان، ما نتیجه را پیش‌بینی کرده‌ایم. سپس مواد و ابزارهای لازم برای کار را فراهم می‌کنیم، برای کودکان توضیح می‌دهیم که چه چیزهایی را در خیابان باید ببینید و باید آن‌ها را چگونه بکشند. پس از همهٔ این چیزها، کودکان کار را آغاز می‌کنند.

شاید هم ما آموزگارانی باشیم که پس از دیدن یک کولاژ زیبای ساخته شده از کاغذ ابریشمی یا فویل، تصمیم می‌گیریم آن ایده را در کلاس آزمایش کنیم. در واقع ما نتیجه پایانی را داریم و از پایان به آغاز، آموزش را انجام می‌دهیم و براساس کولاژِی که داریم کارهای کودکان را می‌سنجیم.

وقتی نتیجه را می‌دانیم، فرآیند کار کودکان برای ما مهم نخواهد بود. اما باید بدانیم که خلاقیت و یادگیری، در شکاف بین یک ایده و دستاورد پایانی آن رخ می‌دهد، در راهی که هر کودک خودش می‌رود و دستاورد پایانی را برای هر کودکی متفاوت خواهد کرد.

پس باید بگوییم: هرچه دستاورد نهایی، پیش از آغاز کار آشکارتر باشد، خلاقیت کم‌تری رخ خواهد داد.

خلاقیت فقط در نتیجه نهایی نیست، آن‌چه کودکان انجام می‌دهند به اندازه دستاورد نهایی مهم است. ما باید برروند کار کودک تمرکز داشته باشیم.

 به کودکان اجازه دهیم تا خودشان تعیین کنند چگونه می‌خواهند نقاشی کنند. خودشان راه‌کارهارا پیدا کنند و از آنان بخواهیم که خودشان راه انجام دادن کارشان را انتخاب کنند. با این روش‌ها، به جای آنکه تنها یک فراورده پایانی ببینیم، با شمار گوناگونی از دستاوردهای پایانی رو به رو می‌شویم.

برای نمونه کودکان می‌توانند در مورد ناهمسانی‌های یک نوع پنجره با انواع دیگر آن کاوش کنند. آن‌ها تصویرهای ذهنی خود را در پیوند با شکل و رنگ پدیده‌ها می‌سازند. کودکان از راه تصمیم گیری‌های فردی‌شان، به آگاهی‌های بیش‌تری در بارهٔ رنگ و شکل دست می‌یابند. در و پنجره‌هایی که خود کودکان نقاشی می‌کنند یگانه و ویژه است به جای آن که آموزگار به آن‌ها گفته باشد چگونه نقاشی بکشند. وظیفه آموزگاران اهمیت دادن به روند کار است و نه فرآیند نهایی آن، زیرا از این راه کودکان کارهای استثنایی و ویژه‌ای می‌آفرینند. به جای آنکه از کودکان بپرسیم چه چیزهای می‌توانند در «خیابان ما» نقاشی کنند، از خودمان بپرسیم:

  •  کودکان چگونه به کمک هنر می‌توانند توانایی خود را رشد دهند؟ کودکان باید شکل‌های گوناگون پدیده‌ها را ببینند
  • کودکان چگونه می‌توانند از پیرامون‌شان آگاه شوند؟ با تشویق آن‌ها به دیدن، سنجش و گردآوری نمونه‌ها مانند تصویرها و عکس‌ها
  • کودکان چگونه می‌توانند در تجربه کردن جسور باشند؟ با تشویق و پاداش دادن به آنان برای کشف راهکارهای گوناگون و نوآورانه
  • کودکان چگونه احساسات خود را در کاری که انجام می‌دهند بیاورند؟ به کمک نمایش، قصه، موسیقی و گفت‌وگو

 همچنین می‌توان پرسش‌های دیگری هم پرسید:

آموزش هنر به کودکان، بخش دوم - یافتن نقطه تعادل

  • چگونه کودکان را به اندیشیدن دربارهٔ شکل‌ها و الگوها تشویق کنم؟
  • چگونه می‌توانم مهارت ترکیب کردن رنگ‌ها را در کودکان رشد دهم؟
  • کودکان چگونه می‌توانند در نقاشی‌های‌شان پیشرفت کنند؟

چنین پرسش‌هایی، بر کاری که می‌خواهیم کودکان انجام دهند، تاثیرگذار است. هر چند کودکان هنرمندان بی تجربه و نورسی هستند، اما می‌توان از آن‌ها خواست که به چیزها و جنبه‌های گوناگون یک اثر هنری توجه کنند و به آن بیاندیشند. برای آغاز کار، ترسیم طرح اولیه، یا ترغیب آن‌ها به مقایسه و دیدن عکس‌های گوناگون از ساختمان‌ها، روش خوبی است. باید برنامه ریزی دقیق و ساختارمند داشته باشیم زیرا دستاورد نهایی کار برای هر کودک تا آن جا که امکان دارد باید گوناگون و متفاوت باشد.

هنگامی که کودکان با ایده‌های هنری‌شان سرگرم هستند، نباید با یک ارزشیابی مشخص، کار آن‌ها را سنجید. حتی فعالیت‌هایی مانند تا زدن، چسباندن، رنگ آمیزی و یا چگونگی به کارگیری از قلم مو در کار با کودکان مهم است. این‌ها مهارت‌های بنیادی است که کودکان را به ابتکار، بیان احساس‌ها و تخیل فعال راهنمایی می‌کند و آن‌ها می‌توانند همه این ویژگی‌ها را در کار هنری‌شان نشان دهند. هنگامی که می‌بینیم کودکان چگونه کارشان را انجام می‌دهند و با ایده‌هایشان درگیر می‌شوند، در واقع شالودهٔ روند یادگیری و آموزش هنر گذاشته می‌شود.

فضای کلاس در روند و فرآیند یک کار هنری با کودکان مهم است. اگر کودکان ایده‌ای ندارند، پس آن‌ها تنها از شیوهٔ کار آموزگارشان پیروی کرده‌اند. باید با تدبیرهای ساده‌ای از کودکان بخواهیم که دربارهٔ کار هنری‌ای که می‌خواهند انجام دهند سه یا چهار ایده داشته باشند. از آن‌ها بخواهیم که به ما بگویند که چگونه می‌خواهند کارشان را سازماندهی کنند. این موضوع بخش سوم است. فرصت‌ها و امکانات فراوانی هست که سبب گوناگونی در روند کار می‌شود. چنان که به کار کودک قابلیت تعبیرها و تفسیرهای گوناگون می‌دهد. ایده‌های کودکان مهم است و کودکان تنها برخی از این ایده‌ها را برمی‌گزینند و این چنین است که دستاورد کارشان چیزی یگانه و وِیژه خواهد شد.

ادامه دارد...

دیگر تصاویر
نویسنده
Submitted by editor74 on س., 02/09/2021 - 08:59