مرگ مدرسه

احساس می‌کنم به مجلس ترحیمی دعوت شده‌ام و باید برای آبرو داری جلوی خانواده متوفی هم شده برای لحظاتی از خاطرات خوشی که با «مدرسه» داشتم سخن بگویم. اما چشمم می افتد به لاشه در گرمای هوا متعفن شده‌ای که با لبخند بر لب خشکیده؛ دندان‌های تیزش را در چشمانم فرو می‌کند. آرزو می‌کنم کاش یک مسواک و خمیردندان براق کننده داشتم لا اقل این دندان‌های کپره بسته را می‌شد برق انداخت  تا کمی ویترین ماجرا به سان همیشه مرتب بماند! اما نمی‌شود، نمی‌توان در رسای مدرسه‌ای سخن گفت که بخش مهمی از کودکی‌ام را دزدید و لگدمال کرد و هنوز با کودکان سرزمین ام چنین می‌کند.

وقتی حاضر نیستم در ۳۷ سالگی هم وقتی برای سخنرانی یا کارگاه دعوت می‌شوم پا به مدرسه بگذارم یعنی زخمی کاری از دبستان و دوره راهنمایی در دهه شصت و اوایل هفتاد بر جانم نقش بسته. وقتی حتا برای یک ثانیه  حاضر نیستم به آن روزهای ابری باز گردم یعنی مدرسه «متجاوزی» بود به روان کودکی‌ام.

۱.  مدرسه در ایران اولین محل برای آموزش ریاکاری بود و هست.
۲.  اولین جایی که یاد کودکان می‌داد برای بقا باید «رقابت» کنی و «بهترین» باشی. پسوند «ترین» را جوری با آب طلا بر وجود ما صرف کردند که تا چند دهه بعد آن باید کلی هزینه مشاوره  و درمان بدهیم تا از تله «کمال طلبی» رها شویم.
۳.  مدرسه در ایران اولین مکانی بود که چهره‌ای قهار، جبار، مترصد و خشمگین از «خدا» برای کودکان ترسیم می‌کرد  تا با ترس و لرز و هراس از کم شدن نمره انضباط صف‌های نماز جماعت پر و پیمان باشد و مدیر و ناظم لبخندی ظفرمندانه بزنند که توانسته‌اند کودکانی خداترس و مؤمن تربیت کنند.
۴.  مدرسه اولین مکانی بود که «شعار مرگ بر این و مرگ بر آن» را هر صبح بر گلوی کودکانه ما میخکوب می‌کرد.
۵.  مدرسه اولین مکانی بود که برای تخلیه انرژی‌های کودکانه‌مان با برچسب «شیطان» و «بازیگوش» طبقه بندی شدیم و انقدر از این برچسب‌ها هراسیدیم که هرگونه تحرک و ورزش برایمان نوعی ابتذال شد.
۶.  مدرسه اولین جایی بود که جاسوسی و چغلی از همسالان و تفتیش حریم خصوصی را قبح زدایی کرد.
۷.  مدرسه اولین جایی بود که بینش «بردگی»، «تقلید» و «اطاعت بدون چون و چرا و پادگانی» را توجیه کرد و قداست بخشید.
۸.  مدرسه اولین فضایی بود که قوای زیبایی شناسی طبیعی کودکان را مذموم شمرد و با بازخواست و تعهد گیری هر گونه ذوق پروری غیر متعارف را خشکاند.
۹.  مدرسه اولین جایی بود که برای بروز خلاقیت متر و معیار «مصلحت» تبیین کرد.
۱۰.  مدرسه اولین جایی بود که «اخلاق» را مبتنی بر تاید بیرونی نه خودانگیختگی و وجدان درونی تباه کرد.

چرا باید برای «مرگ مدرسه» ای اینگونه عزادار باشیم؟ همان‌ها که امروز بر سر این لاشه متعفن ایستاده‌اند و خود را صاحب عزا قلمداد می‌کنند بیایند بگویند چه کردند که مدرسه به مثابه شکنجه گاه و زندان در حافظهٔ چند نسل کودک ایرانی ضبط و ثبت شده؟ بیایند بگویند چگونه به طمع فرستادن کودکان به بهشت برای انها جهنمی به نام «مدرسه» ساختند.

چرا باید برای مرگ مدرسه مبهوت باشیم وقتی سمی که چندین دهه در جان زیست علمی و اخلاقی نهاد مدرسه تزریق کرده‌اید اثر کرده است؟

به گمانم به جای نشست و همایش راه انداختن و از «مرگ مدرسه» گفتن بهتر است صاحبان این عزای ملی قبل از مرگ خود به فکر عذرخواهی و جبران این فاجعه‌ای که ساختند و الان به دنبال دلایل آن می‌گردند باشند. انگشت اشاره‌تان را برای چند صباحی هم که شده از صورت‌ها بر دارید و به سمت خود بگیرید.

مدرسه را قالب‌های بستهٔ ذهنی و آرمان‌های مقدس شما اساتید کشت. حالا جمع شوید و حلوا و شام و خرمایش را تقسیم کنید و رتبه‌های علمی و کرسی‌های اندیشه ورزی دریافت کنید.

نویسنده
Submitted by Anonymous (تایید نشده) on ش., 07/06/2019 - 09:29