شیوه آموزشی «حافظه محور» یا «خلاقیت محور»؟

مقایسه ای میان شیوه آموزشی «حافظه محور» و «خلاقیت محور» در کودکان پیش دبستانی و دبستانی

مهتاب صفرزاده خسروشاهی
   
حفظ کردن و به خاطر سپردن و یادآوری مجدد آموخته ها یکی از مهارت های دانش آموزان است تا حدی که آن را معیاری برای سنجش میزان معلومات و بهره هوشی دانش آموز می دانند؛ به طوری که به هر میزان حجم آموخته ها یا بهتر بگوییم محفوظات بالاتر و سرعت یادآوری آنها کمتر باشد، دانش آموز از معلومات بیشتر و بهره  هوشی بالاتری برخوردار است.

اما، آیا می پذیریم که بسیاری از این معلومات تنها محفوظات طوطی واری است که پس از مصرف به سرعت از ذهن گریخته و برای یادآوری مجدد آنها نیاز به مطالعه مجدد آنها است؛ چرا که بی تردید اصول صحیحی برای آموزش آنها و در نتیجه به ذهن سپردن آنها وجود نداشته است.

بررسی دو شیوه آموزشی «حافظه محور» و «خلاق» و اثرات آموزش حافظه محور در دانش آموزان پیش دبستانی و دبستانی بحثی است که به آن می پردازیم.

یک پرسش
بررسی از آن جایی آغاز شد که پژوهشگران به بررسی تأثیر حفظ کردن و آموزش هایی از این دست بر روی کودکان كُند(دیرفهم) پرداختند و این پرسش برای آنها مطرح شد که موفقیت تحصیلی و اصلاح نواقص آموزشی کودکان كُِِند با حفظ کردن و آموزش به شیوه «حافظه محور» چه نتایجی را به دنبال خواهد داشت.
پژوهشگران پس از بررسی بر روی این گروه از کودکان آموزش های خود را متوجه کودکان عادی کردند و به مقایسه و بررسی دو شیوه آموزشی «حافظه محور» و «خلاق» در کودکان یا بهتر بگوییم دانش آموزان پیش دبستانی و دبستانی پرداختند.

پژوهش های نخستین
پژوهش های اولیه بر روی دانش آموزان كُند نشان داد آموزش بر مبنای حفظ کردن آموزه ها تأثیر بسیار اندکی بر روند آموزشی این قبیل کودکان دارد تا حدی که در بعضی موارد منجر به ترک تحصیل آنها می شود. شاید بتوان تنها تأثیر شیوه آموزشی حافظه محور در کودکان كُند را همگام شدن مقطعی این کودکان با کودکان تیزهوش و حتی عادی دانست، که این تأثیر نیز بی تردید مقطعی و بسیار گذرا است. اما بعضی نیز معتقدند حفظ کردن یا آموزش «حافظه محور» نوعی مناظره و مباحثه شخصی است که باعث می شود آموزه ها با تکرار به ذهن سپرده شده و ذهن پرورش بیابد و عقیده دارند این شیوه، به ویژه در دوره آموزشی پیش دبستانی بسیار کارا و مفید است.

پژوهش های گسترده
اشاره کردیم که در پژوهش های نخستین تأثیر آموزش «حافظه محور» بر روی کودکان یا همان دانش آموزان كُند (دیرفهم) بررسی شد؛ اما نیاز بود تا این شیوه آموزشی و در کنار آن «آموزش خلاق» با دقت بیشترو بر روی طیف گسترده تری از دانش آموزان مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد و نتیجه تأثیر آموزش حافظه محور و خلاق بر روی دانش آموزان عادی و خلاق نیز بررسی شود. به همین منظور سه پرسش به عنوان پیش فرض های بررسی دو شیوه آموزشی- حافظه محور و خلاق- مطرح شد؛

۱- بازده یا پیامد آموزش به شیوه حافظه محور(حفظی) چه تأثیری بر میزان فراگیری دانش آموزان دبستانی و پیش  دبستانی داشته و در صورت تغییر شیوه آموزشی، چه تحولاتی ایجاد خواهد شد؟

۲- شیوه آموزشی حافظه محور چه تأثیری بر روند آموزشی دانش آموزان خلاق دارد؟

۳- شیوه آموزشی حافظه محور چه تأثیری بر روند آموزشی دانش آموزان كُند و دانش آموزان عادی دارد؟

برای این منظور چیزی حدود ۲۰ هزار دانش آموز پیش دبستانی و دبستانی انتخاب شدند که از این تعداد چیزی حدود ۱۱ هزار و ۸۴۳ نفر در آزمونی شرکت کردند که ۴۷۱ نفر در گروه دانش آموزان حفظی (آموزش به شیوه حافظه محور) و ۱۰ هزار و ۲۵۵ نفر نیز در گروه دانش آموزان خلاق گروه بندی شدند و ۸ هزار و ۱۵۷ نفر باقی مانده از تعداد کل نیز به عنوان دانش آموزان عادی در نظر گرفته شدند.(۱۱۱۷ نفر نیز از گروه تحت آزمون- ۱۱ هزار و ۸۴۳ نفر- باقی ماندند که در بخش  بعدی درباره آنها صحبت خواهیم کرد). تعداد ۲۰ هزار دانش آموز تحت بررسی از هزار و ۸۰ مرکز پیش دبستانی و دبستانی با شیوه آموزشی حافظه محور، هزارو ۱۱۷ مدرسه و مرکز پیش  دبستانی با شیوه آموزشی «خلاق» و ۱۴۱ مدرسه و مرکز پیش دبستانی بدون هیچ خط مشی خاص آموزشی انتخاب شدند.
پژوهش ها در سه مرحله به ترتیب شامل پاییز ۱۹۹۸ تا بهار ۱۹۹۹ میلادی، پاییز ۲۰۰۰ تا پاییز ۲۰۰۱ میلادی و پاییز ۲۰۰۱ میلادی تا پاییز ۲۰۰۲ میلادی انجام شد. گفتنی است در پاییز ۱۹۹۹ میلادی گروهی نیز به عنوان گروه تصادفی (رندوم) از میان گروه های مختلف انتخاب شده و یک بار نیز بررسی به صورت جداگانه بر روی آنها انجام شد. این تعداد همان تعداد هزار و ۱۱۷ نفر باقی مانده بودند که ۹۱۰ نفر از آنها به عنوان گروه رندوم یا تصادفی در پاییز ۱۹۹۹ میلادی تحت بررسی قرار گرفتند و ۲۰۷ نفر باقی مانده به عنوان گروه «شاخص» از همان ابتدا فقط تحت تعلیمات ویژه با شیوه آموزشی «خلاقیت محور» قرار گرفتند. این گروه ۲۰۷ نفره از آن جهت انتخاب شدند تا احتمال هر گونه خطا به صفر رسیده و اگر در گروه آموزش خلاقیت محور (۱۰ هزارو ۲۵۵ نفری که قبلاً به آنها اشاره کردیم) احتمال خطا و آموزش به شیوه حافظه محور مشاهده شد، در نتیجه آزمون اشتباهی رخ ندهد. از سوی دیگر پژوهشگران قصد داشتند تا نتیجه آموزش به شیوه «خلاقیت محور» در گروه شاخص (۲۰۷ نفر)- که پیش از این هیچ گاه تحت آموزش با شیوه «حافظه محور» قرار نداشتند- را با دانش آموزانی که احتمالاً در دوره ای از آموزش خود به شیوه حافظه محور آموزش دیده بودند و اکنون در گروه «خلاق» قرار گرفته اند، مقایسه کنند.
   
نتایج نخستین
پژوهشگران با بررسی گروه های مختلفی که ذکر شد، دریافتند شیوه آموزشی «حافظه محور» یا بهتر بگوییم «مدارس حافظه محور» به طور متوسط در مقایسه با مدارس بدون شیوه آموزشی خاص، موفق ترند. پژوهشگران در ادامه پژوهش های خود به نکات جالبی درباره مدارس و مراکز آموزشی پیش  دبستانی «حافظه محور» دست یافتند:
- اندازه کلاس های این مدارس یا مراکز آموزشی پیش دبستانی بسیار کوچک است.
- ارتباط میان والدین دانش آموزان بیشتر بوده و اغلب از شیوه آموزشی مدرسه راضی نیستند.
- نظم و انضباط به صورت ویژه در کلاس رعایت می شود.
- هر کلاس، اجتماعی خصوصی از دانش آموزان است که این اجتماع تمایلی به برقراری ارتباط با سایر کلاس ها ندارد.
- این مدارس و مراکز آموزشی پیش دبستانی اغلب در حومه شهرها واقعند.
- میزان ثبت نام در این مراکز پایین است.

کودکان مراکز پیش دبستانی و دانش آموزان مدارس حافظه محور در مقایسه با همسالان خود در مراکز پیش دبستانی و مدارس خلاقیت محور تفاوت های فردی بسیاری نیز دارند که از آن جمله می توان به این نکات اشاره کرد:

- اغلب کودکان و دانش آموزان مراکز پیش دبستانی و مدارس حافظه محور متعلق به خانواده های طبقه پایین اجتماع هستند.
- خانواده تک والدی هستند، به دلیل مرگ، طلاق و یا ترک خانواده یکی از والدین.
- خانواده ها پرجمعیت بوده و پدرسالار یا مادرسالار هستند و کودک جایگاه چندانی در خانواده ندارد.
- در میان فرزندان یا والدین، معلولیت به ویژه معلولیت ذهنی دیده می شود.
- درآمد خانواده بسیار پایین بوده و متکی به فرزندان بزرگتر و گاه فرزندان کوچک است.
- اغلب این کودکان زودتر از سن قانونی وارد مراکز پیش دبستانی و در نتیجه مدرسه می شوند (به دلیل ناهمخوان بودن سن شناسنامه ای و سن حقیقی کودک).
پژوهشگران در نتیجه بررسی یافته های خود دریافتند در مدارس و مراکز آموزشی حافظه محور، آموزش بر مبنای فراگیری محفوظات بدون هیچ گونه آموزش بنیادی و سنجش میزان توانایی و ناتوانی های آشکار و پنهان دانش آموز شروع شده و با آغاز دوره واقعی درس و مدرسه- سال اول دبستان- تعداد بسیار اندکی از دانش آموزان می توانند الفبا یا اعداد را شناسایی کرده و یا حتی آموخته های دوره پیش دبستانی را به یاد بیاورند! در واقع به عقیده پژوهشگران این دانش آموزان هیچ خاطره ای از محفوظات دوره پیش دبستانی خود به یاد نمی آورند و مانند آن است که از ابتدا به آنها چیزی آموزش داده نشده و یا اگر داده شده، بسیار ناقص و نامفهوم و غیراصولی بوده است.

نتایج تکمیلی
پژوهشگران با بررسی بیشتر به نکات دیگری نیز دست یافتند. به این معنی که نه تنها دانش آموزان بلکه مربیان این قبیل مدارس و مراکز آموزشی نیز با مشکلات متعددی به این شرح روبه رو هستند:

- ناهمخوانی میزان تحصیلات و دوره آموزشی که آموزگار در آن تدریس می کند؛ به عبارتی پایین بودن سطح تحصیلات آموزگار از دوره آموزشی.
- نداشتن مهارت کافی در تدریس.
- آموزگاران اغلب اولین یا دومین سال تدریس خود را سپری می کنند (توجه کنید به تحصیلات پایین آموزگار و دوره آموزشی آموزگار)
- دریافتی- حقوق- بسیار پایین آموزگار؛ اغلب به صورت حق التدریسی حقوق دریافت می کنند.
- امکان دسترسی به منابع اطلاعاتی وجود ندارد و اینترنت و کامپیوتر وسیله ای تجملی انگاشته می شود.
بررسی های بیشتر نشان داد، علاوه بر نکاتی که پیش از این در باره شرایط مدارس و مراکز پیش دبستانی بر شمردیم؛ مشکلات دیگری نیز در این بخش ها به چشم می خورد.
- محیط مدرسه یا مرکز پیش دبستانی، محیطی دوست داشتنی و زیبا برای دانش آموزان نیست و کهنگی و فرسودگی در همه جا به چشم می خورد.
- به دانش آموزان و آموزگاران توجه نمی شود و آنها نیز نوعی ابزار محسوب می شوند.
- امکان دسترسی به منابع اطلاعاتی وجود ندارد. کتابخانه مدرسه تنها مرکزی برای تجمع کتاب های غیرآموزشی و نامتناسب با سن کودکان و دانش آموزان است.
- نه تنها اینترنت و کامپیوتر در مدرسه به چشم نمی خورد، بلکه مسئولان مدرسه آن را وسیله ای تجملی دانسته و از خرید کامپیوتر طفره می روند.
- نیازهای اولیه دانش آموزان ناتوان- گاه در بین دانش آموزان، دانش آموزانی با معلولیت جسمی دیده می شوند- نادیده گرفته شده و به هیچ وجه خدمات ویژه ای به آنها ارائه نمی شود.
- آموزش در درجه دوم اهمیت بوده و به جای آموزش تنها به پرورش آن هم به صورت غیراصولی و با تنبیه، توبیخ و... اکتفا می شود.
- مسایل محرمانه بسیاری در مدرسه وجود دارد که برای محرمانه ماندن آن بین مسئولان مدرسه به ویژه مدیر و معاونان کنترل شدیدی وجود دارد.
- در حین آموزش، از هیچ گونه وسیله کمک آموزشی استفاده نمی شود.
- دانش آموزان مدارس حافظه محور حق هیچ گونه ابراز عقیده ای نداشته و تنها آموزگار حق صحبت و اظهار نظر دارد. به عبارتی آموزش یک طرفه است.

نتایج نهایی
با جمع بندی نتایج به دست آمده از پژوهش های صورت گرفته در مراحل گوناگون، دریافتند اگرچه به طور کلی نمرات درسی دانش آموزان در دو درس ریاضی و زبان- به عنوان دو درس شاخص- و تعلیماتی درباره آموزش الفبا و اعداد در مراکز پیش دبستانی متکی بر آموزش حافظه محور بالاتر از دانش آموزان مدارس «خلاقیت محور» است، اما راندمان فراگیری درس زبان ۲۴/۰- درصد (منفی ۲۴ صدم درصد) با در نظر گرفتن ۸۶/۰درصد خطا و در درس ریاضی ۱۴/۰-درصد (منفی ۱۴ صدم درصد) با در نظر گرفتن ۵۵/۰ درصد خطا گزارش شده است. در واقع گرچه به ظاهر، نمرات درسی بالاتر است؛ اما «راندمان فراگیری» منفی است.

از سوی دیگر آموزش حافظه محور هیچ تأثیری بر دانش آموزان خلاق ندانسته و نه تنها باعث پیشرفت تحصیلی آنها نمی شود بلکه عاملی بازدارنده جهت پرورش ذهنی- فکری آنها است.
بنابر این پژوهشگران معتقدند سیستم آموزشی حافظه محور نه تنها تأثیری بر روند آموزشی دانش آموزان و کودکان پیش دبستانی ندارد بلکه تأثیر بسیار منفی نیز بر روند آموزشی به ویژه روند آموزشی دانش آموزان خلاق دارد.

به عقیده پژوهشگران اگرچه به ظاهر نمرات درسی دانش آموزان حافظه محور بالاتر است، اما راندمان فراگیری آن منفی بوده و این شیوه آموزشی باعث عقیم شدن و عقیم ماندن خلاقیت ذهنی دانش آموزان و ناتوانی در تشخیص مهارت های فردی آنها می شود؛ این نکته حتی در دانش آموزان کند (دیرفهم) نیز صادق است.

Submitted by Anonymous (تایید نشده) on ی., 05/19/2013 - 16:16